کشک سائیدن

لغت نامه دهخدا

کشک سائیدن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سائیدن کشک. ریختن کشک [ =دوغ خشک شده ، قوروت ] در تغار و سائیدن آن با آب و آب کشک حاصل کردن چاشنی طعام را. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

سائیدن کشک . ریختن کشک در تغار و سائیدن آن با آب و آب کشک حاصل کردن چاشنی طعام را

پیشنهاد کاربران

مثال: او آدم بی ارزشی است، فقط می خواهد در این بین کشکی بساید ( کار بی ارزشی می کند )
کار بی ارزش:کشکت را بساب=برو پی کارت

بپرس