مترادف کشورگشایی: جهانگشایی، کشورگیری
معنی انگلیسی:
conquest
لغت نامه دهخدا
کشورگشایی. [ ک ِش ْ وَ گ ُ ] ( حامص مرکب ) فتح. کشورگیری. غلبه برمملکت دیگری. ( ناظم الاطباء ) :
سریرش باد در کشورگشایی
وثیقت نامه کشورخدایی.نظامی.
نخستین در از پادشایی زنم
دم از کار کشورگشایی زنم.نظامی.
ز شمشیر پولاد چون شیر مست
به کشورگشایی کلیدی به دست.نظامی.
فرهنگ فارسی
تسخیر کشور ها کشور ستانی کشور گیری .
پیشنهاد کاربران
توسعۀ قلمرو
تصرف سرزمین دیگر
فتوحت