کشود
لغت نامه دهخدا
کشود. [ ک ُ ] ( اِ ) کشوث است. ( برهان ). رجوع به کشوث شود.
کشود. [ ک ُ ] ( اِمص ) گشود. گشودگی. ( ناظم الاطباء ). حاصل بالمصدر از گشادن. ( آنندراج ). رجوع به گشودن شود.
کشود. [ ک َ ] ( ع ص ) ماده شتری که به سه انگشت دوشیده شود. ( منتهی الارب ). ج ، کُشُد. || ناقه تنگ سوراخ پستان. || ناقه کوتاه سرپستان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ، کُشُد. || ورزنده بکوشش جهت عیال. ( منتهی الارب ). ج ، کُشُد. صله رحم کننده و برای رحم و خویشان کوشش بسیار کننده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ، کُشُد.
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید