کشط
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی کُشِطَتْ: کنده شد(کشط به معنای قلع و کندن چیزی است که سخت به چیز دیگر چسبیده ، و قهرا کندنش نیز به شدت انجام میشود)
تکرار در قرآن: ۱(بار)
برداشتن چیزی از روی چیزیکه آن را پوشانده است. برداشتن پرده از روی چیزی کندن پوست شتر. عرب در کندن پوست شتر لفظ سلخ به کار نمیبرد بلکه کشط گوید. . آنگاه که آسمان کنده و برداشته شود. آیه از علائم قیامت است اگر مراد از سماء هوای محیط بر زمین باشد مراد آن است که طبقات جو از اطراف زمین کنده و برداشته شود و اگر غیراز هوا باشد باز مراد همان کنده شدن است این لفظ فقط یکبار در قرآن آمده است.
تکرار در قرآن: ۱(بار)
برداشتن چیزی از روی چیزیکه آن را پوشانده است. برداشتن پرده از روی چیزی کندن پوست شتر. عرب در کندن پوست شتر لفظ سلخ به کار نمیبرد بلکه کشط گوید. . آنگاه که آسمان کنده و برداشته شود. آیه از علائم قیامت است اگر مراد از سماء هوای محیط بر زمین باشد مراد آن است که طبقات جو از اطراف زمین کنده و برداشته شود و اگر غیراز هوا باشد باز مراد همان کنده شدن است این لفظ فقط یکبار در قرآن آمده است.
wikialkb: ریشه_کشط
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید