کشتکار. [ ک ِ ] ( ص مرکب ) زارع. دهقان. فلاح. زراعت کننده. برزیگر. برزگر. ( ناظم الاطباء ). کشاورز. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) زمین مزروع. مزرعه. محل زراعت. ( ناظم الاطباء ) : گفت ما خوردیم بر در کشتکار رفتگان هر که آید گو بری او هم ز کشت ما بخور.ابن یمین.- کشتکار جهان ؛ کنایه از دنیا و روزگار. ( ناظم الاطباء ).
tiller (اسم)کشاورز، جوانه، کشتکار، زارع، اهرم سکان کشتیcultivator (اسم)کشتکار، برزگر، ماشین شخم زنی و علف هرزه کنی
کشت کار به معنی کشاورز، فلاح، دهقان و. . . میباشد. اقوامی در استان فارساقوامی در فتح آباد، روستایی کوچک در نزدیکی مرودشت استان فارس+ عکس و لینک