نیما نوری ( ۲۷ فروردین ۱۳۸۳ – ۱۲ آبان ۱۴۰۱ ) یکی از کشته شدگان خیزش ۱۴۰۱ ایران در کرج بود.
نیما نوری برای شرکت در مراسم چهلم حدیث نجفی عازم آرامستان بهشت سکینه کرج بود که با شلیک دو گلوله به جناغ سینه و ران پایش توسط نیروهای امنیتی کشته شد. نیما ابتدا به درمانگاه وصال کرج منتقل شد. اما پس از آن به دلیل خون ریزی زیاد به بیمارستان مدنی منتقل شد و همان روز در آنجا درگذشت.
... [مشاهده متن کامل]
یکی از دوستان نیما در گفتگو با تلویزیون من وتو گفت: پدر و مادرش خیلی سعی کردند که او را منصرف کنند که به اعتراضات نرود. اما او گوش نمی کرد و به تجمعات می پیوست. حتی یک روز به خانه که بازگشت پایش توسط نیروهای جمهوری اسلامی تحت ضربات باتوم قرار گفته بود و چند روز به سختی راه می رفت. بالاخره در روز چهلم حدیث نجفی و پارسا رضادوست به پدرش گفت می خواهم بروم اعتراضات. باز هم خانوادش اصرار داشتند که او را منصرف کنند. اما نیما تصمیم قطعی داشت که برود. نزدیکی بهشت سکینه که بودند ترافیک و راه بندان شده بود. همان جا نیما به پدرش گفت تو برو من پیاده می روم. شب اون روز به خانواده نوری زنگ زدند که فرزندتان فوت شده. نیما در هنگام کشته شدن ۱۸ سال و ۶ ماه سن داشت و تک فرزند خانواده بود. او دیپلم داشت و فردی مهربان و ساده بود و عاشق ماشین و رانندگی بود. نیما چند روز پیش از کشته شدن به حساب سازمان مردم نهاد ۱۵۰۰ تصویر در اینستاگرام گفته بود حاضر است برای «میهن و آزادی» جانش را فدا کند.
نیروهای امنیتی، پیکر وی را در هنگام خاک سپاری، به خانواده اش تحویل ندادند.

نیما نوری برای شرکت در مراسم چهلم حدیث نجفی عازم آرامستان بهشت سکینه کرج بود که با شلیک دو گلوله به جناغ سینه و ران پایش توسط نیروهای امنیتی کشته شد. نیما ابتدا به درمانگاه وصال کرج منتقل شد. اما پس از آن به دلیل خون ریزی زیاد به بیمارستان مدنی منتقل شد و همان روز در آنجا درگذشت.
... [مشاهده متن کامل]
یکی از دوستان نیما در گفتگو با تلویزیون من وتو گفت: پدر و مادرش خیلی سعی کردند که او را منصرف کنند که به اعتراضات نرود. اما او گوش نمی کرد و به تجمعات می پیوست. حتی یک روز به خانه که بازگشت پایش توسط نیروهای جمهوری اسلامی تحت ضربات باتوم قرار گفته بود و چند روز به سختی راه می رفت. بالاخره در روز چهلم حدیث نجفی و پارسا رضادوست به پدرش گفت می خواهم بروم اعتراضات. باز هم خانوادش اصرار داشتند که او را منصرف کنند. اما نیما تصمیم قطعی داشت که برود. نزدیکی بهشت سکینه که بودند ترافیک و راه بندان شده بود. همان جا نیما به پدرش گفت تو برو من پیاده می روم. شب اون روز به خانواده نوری زنگ زدند که فرزندتان فوت شده. نیما در هنگام کشته شدن ۱۸ سال و ۶ ماه سن داشت و تک فرزند خانواده بود. او دیپلم داشت و فردی مهربان و ساده بود و عاشق ماشین و رانندگی بود. نیما چند روز پیش از کشته شدن به حساب سازمان مردم نهاد ۱۵۰۰ تصویر در اینستاگرام گفته بود حاضر است برای «میهن و آزادی» جانش را فدا کند.
نیروهای امنیتی، پیکر وی را در هنگام خاک سپاری، به خانواده اش تحویل ندادند.
