کشت و کار

/keStokAr/

معنی انگلیسی:
agriculture, cultivation, farming, tillage

لغت نامه دهخدا

کشت و کار. [ ک ِ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کشت. زرع. فلاحت. حراثت. کشت و برز. ( یادداشت مؤلف ) : چون هفت سال سپری شدخدای تعالی باران فرستاد و چشمه ها و کاریزها آب گرفت و از زمین نبات برست و درختان برآمد و بار داد و کشت و کار جهان راست بایستاد. ( ترجمه طبری بلعمی ).
بکاریم دانه گه کشت و کار
سپاریم کشته به پروردگار.
نظامی.
چو در کشت و کار جهان بنگریم
همه ده کشاورز یکدیگریم.
نظامی.

فرهنگ فارسی

کشت . زرع . کشت و برز

پیشنهاد کاربران

بپرس