کشت

/keSt/

مترادف کشت: حراثت، حرث، زراعت، زرع، کاشت، کشاورزی، کاشته، کشتن، کاشتن

معنی انگلیسی:
culture, cultivation, plantation, sown field, incubation, (act of) killing, agri-

لغت نامه دهخدا

کشت. [ ک َ ] ( ص ) هرچیز بسیار خشک و شکننده و زشت و بدترکیب و بدشکل. || ( اِ ) یک نوع علف سرخ رنگ که بر روی زمین گسترده شده و می پیچد. || نمک. || ( ص ) نمکین. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) محو. حک. ( انجمن آرا ) :
ما نقش دیگران ز ورق می کنیم کشت.
اوحدی ( از انجمن آرا ).

کشت. [ ک ِ ] ( مص مرخم ، اِمص ) زراعت. کشاورزی. زرع. اَکّاری. مؤاکره. حرث :
به کشت ار برد رنج کشورزیان
چنان کن که ناید به کشور زیان.
اسدی.
جهان زمین و سخن شخم و جانت دهقان است
به کشت باید مشغول بود دهقان را.
ناصرخسرو.
- کشت و درود ؛ کاشتن و درودن. کشاورزی. عمل کشاورزی اعم از کشتن و درو کردن و برداشتن. کشت و برداشت :
تا زنده ام مرا نیست جز مدح تو دگر کار
کشت و درودم این است خرمن همین و شدکار.
رودکی.
زمینی که آباد هرگز نبود
برو بر ندیدند کشت و درود.
فردوسی.
از ایران پراکنده شد هرکه بود
نماند اندر آن بوم کشت و درود.
فردوسی.
به کابل دگر سام را هرچه بود
ز باغ و ز کاخ و ز کشت و درود.
فردوسی.
نخوری از رز و از صنعت و از کشت و درود
بر به تابستان تاش آب زمستان ندهی.
ناصرخسرو.
|| ( اِ ) زراعت. کشته : شهر کش رادو رود است که بر در شهر بگذرد و اندر کشتهای وی به کار شود. ( حدود العالم ). ایشان را کشت نیست مگر ارزن و انگور نیست لیکن انگبین سخت بسیار است. ( حدود العالم ).
همه باغ پرآب و کشت و خوید
همه کوه پرلاله و شنبلید.
فردوسی.
مر کشت را خود افکن نیرو
رز را بدست خود کن فرخو.
لبیبی.
ملک چون کشت گشت و تو باران
این جهان چون عروس و تو داماد.
فرخی.
کشت خدای نیست مگر اهل علم و دین
جز این دو تن همه خار و خس و گیاست.
ناصرخسرو.
کشتزار ایزد است این خلق و این تردست مرگ
داس این کشت ای برادر همچنین باشد سزا.
ناصرخسرو.
این تاوان مر ادب را بستدیم تا خداوندان اسپ اسپ را نگه دارند تا به کشت کسان اندر نیاید. ( نوروزنامه منسوب به خیام ). روزی به شمس الملوک قابوس وشمگیر برداشتند که مردی به درگاه آمده است و اسپی برهنه آورده و می گوید که به کشت خویش اندر گرفته ام. ( نوروزنامه منسوب به خیام ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

کاشتن، زراعت، به معنی محصول هم میگویند
( اسم ) ۲ - کش کیش : ( کرده یحیی ماتم این شطرنج باز روزگار سبز خواهد داشت یارب تابکی این کشت را ? ) ( میر یحیی شیرازی )

فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) درخت گز.
(کِ ) ۱ - (مص م . ) کاشت ، کاشتن . ۲ - (ص مف . ) زراعت ، شخم .
(کُ ) (مص مر. ) کشتن ، قتل .

فرهنگ عمید

۱. کاشتن، زراعت.
۲. محصول.
۳. (پزشکی ) تکثیر میکروب ها یا سلول های بافت زنده با قرار دادن آن ها در محیط های مناسب.
* کشت کردن: (مصدر متعدی ) کاشتن، زراعت کردن.
قتل، کشتن.

فرهنگستان زبان و ادب

{culture} [زیست شناسی-میکرب شناسی] 1. محصول رشد نوع خاصی از ریزاندامگان ها در یک محیط مناسب 2. رشد دادن ریزاندامگان ها تحت شرایط واپایش شده

گویش مازنی

/kesht/ دو گردوی روی هم قرار داده شده - کشت و زرع ۳زوج هر چیز & وسیله ای در دام داری ریسمانی از چرم که یک سر آن حلقه ای فلزی دارد و با آن گردن گوساله و پوزه ی آن را به دست گاو می بندند تا گاو رام شده و بتوانند شیر آن را بدوشنداگر گوساله و پوزه ی آن را به دست گاو می بندند تا گاو رام شده و بتوانند شیر آن را بدوشنداگر گوساله ای مرده باشد، پوست گوساله را هنگام دوشیدن شیر روبروی گاو می نهند تا گاو آرام و رام شود

دانشنامه آزاد فارسی

کِشت (culture)
در زیست شناسی، رشد دادن یاخته های زنده و بافت ها در شرایط آزمایشگاهی.

جدول کلمات

ورز

مترادف ها

cultivation (اسم)
ترویج، زراعت، تربیت، کشت، تهذیب

tillage (اسم)
کشاورزی، خیش، کشت، کشت و زرع

tilth (اسم)
زمین مزروعی، خیش، کشت، زمین کشت شده

پیشنهاد کاربران

واژه های �کِشتی�، �کُشتی� و �کِشت� هم در اوستایی/پهلوی حضور دارند و هم در سانسکریت هم ریشه هایی دارند. بیاییم دقیق بررسی کنیم:
- - -
۱. اوستایی و پهلوی
اوستایی:
ریشه ی karš - ( 𐬐𐬀𐬭𐬴‎ ) به معنی �شخم زدن، خط کشیدن بر زمین� در متون اوستایی ( بویژه در وندیداد و یسنا ) ثبت شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

پهلوی ( فارسی میانه ) :
kešt ( 𐭪𐭱𐭲 ) = �کشت، زراعت�
kešti = �کشتی دریایی�
kusti = �کمربند مقدس زرتشتی�
🔹 در پهلوی تمایز معنایی از همان ریشه ی مشترک دیده می شود:
�kešt� = عمل زراعت
�kusti� = چیزی که بسته می شود ( نخ/کمربند مقدس )
�kešti� = چیزی که کشیده یا حرکت داده می شود ( قایق/کشتی )
- - -
۲. سانسکریت
ریشه ی kṛṣ - ( कृष् ) = �کشیدن، شخم زدن�
مشتقات:
kṛṣṭi = �کشت، زراعت� ( برابر پهلوی kešt )
kṛṣṭī = �مردم کشاورز، دهقان�
🔹 هم ریشه ی مستقیم اوستایی karš - و سانسکریت kṛṣ - در ریشه ی هندواروپایی بازسازی شده ḱerh₂ - / kerh₂ - ( �کشیدن، شیار کردن زمین� ) است.
- - -
۳. تداوم در فارسی نو
کِشت ← از اوستایی/پهلوی karš - / kešt
کُشتی ( کمربند دینی ) ← از همان ریشه، با معنای �بستن/پیچیدن�
کِشتی ( کشتی دریایی ) ← استعاره از �چیزی که کشیده می شود/حرکت داده می شود�
- - -
۴. منابع معتبر ( غیر از لغت نامه های عمومی فارسی )
اوستایی و پهلوی
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch. Strassburg, 1904. ( مدخل karš - )
Hoffmann, Karl. Aufs�tze zur Indoiranistik. Wiesbaden, 1975.
MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford, 1971. ( مدخل های kešt, kešti, kusti )
Bailey, H. W. Dictionary of Khotan Saka. Cambridge, 1979 ( برای تطبیق با دیگر زبان های ایرانی شرقی ) .
سانسکریت
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary. Oxford, 1899. ( مدخل kṛṣ - , kṛṣṭi )
Mayrhofer, Manfred. Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen ( EWA ) . Heidelberg, 1992–2001.
هندواروپایی
Beekes, Robert S. P. Comparative Indo - European Linguistics: An Introduction. Amsterdam/Philadelphia, 2011. ( ریشه ی ḱerh₂ - )
Mallory, J. P. , & Adams, D. Q. The Oxford Introduction to Proto - Indo - European and the Proto - Indo - European World. Oxford, 2006.
- - -
✅ بنابراین تحلیل شما درست است: سه واژه ی �کِشت�، �کِشتی� و �کُشتی� در اصل شاخه های معنایی یک ریشه ی هندواروپایی اند که در اوستایی/پهلوی به صورت karš - /kešt - آمده و در سانسکریت هم kṛṣ - همان ریشه را نمایندگی می کند.
- - -

منبع. فرهنگ عمید
کشت
کِشت
معنی کِشت
از واژگان تبری ( مازندرانی )
📜کِشت، تاقله یا داقله👆
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
✍ابزاری که دامداران بندپی و ارتفاعات البرز برای بستن بار به اسب و نیز بستن گوساله به گاو ماده حین دوشیدن شیر از آن استفاده می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

👇
📎کِشت طناب محکمی است که اغلب از موی دم گاو آن را می سازند.
📎 تاقله چوب منعطفی است که از رَز و درخت انجیلی یا ریشه افرا ساخته می شود.
📚منبع: شجره نامه اشاداد و تبار شناسی باکر در ایران محسن داداش پور باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
📡✦‎ ࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021. blogfa. com
📡✦‎ ࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

ورز . .
واژه ( ک ش ت )
اگر به صورت کُشت تلفظ شود دارای 2 معناست :
1 ) خاموش کردن : گر بکشت ان چراغ ما را باد
2 ) هلاکت و نابودی _ کشتن و قتل : کشت مال را و دم عیسی مریم با اوست
این کلمه در بیت ها اگر بیاید شامل ارایه ایهام میشود
برزگری یا کشاورزی یا فلاحت
ورز