کشاله کردن

لغت نامه دهخدا

کشاله کردن. [ ک َ / ک ِ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گرده گاه برکشیدن. یازیدن ( عامیانه ) ( یادداشت مؤلف ). منبسط کردن و یازیدن تن و دراز شدن بسوی چیزی. خود را بسویی کشیدن. به طرفی خزیدن.
- کشاله کردن به طرف کسی ؛ حمله کردن به کسی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خود را بسویی کشیدن بطرفی خزیدن

فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) خود را به سویی کشیدن ، به طرفی خزیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس