کشاله

/keSAle/

معنی انگلیسی:
trail, tail, crotch

لغت نامه دهخدا

کشاله. [ ک َ / ک ِ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) دنباله و هرآنچه مانند دنب از پس چیزی کشیده شود. ( ناظم الاطباء ). امتداد. کشش.
- کشاله ران ؛ کش ران. فصل مشترک بین شکم و ران. بن ران. بیخ ران. بیغوله ران. کشال. رجوع به کش و کشال شود.

فرهنگ فارسی

کشش، دنباله، امتدادودرازای چیزی
( اسم ) ۱ - امتداد کشش . ۲ - ماهیچ. ( ران ) : کشال. ران . یا کشال. ران . فصل مشترک بین شکم و ران کش ران بن ران بیخ ران بیغول. ران

فرهنگ معین

(کِ لِ ) (اِ. ) امتداد و دنبالة هر چیزی .

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] امتداد و درازای چیزی، کشش، دنباله.
۲. (زیست شناسی ) قسمتی در زیر شکم محل اتصال ران ها به شکم است.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کشالهکشالهکشالهکشاله
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
کشالهکشالهکشالهکشاله
به دو خم زیر تاق کمانی سر در ساختمانها هم کشاله می گویند. به نوک ناق کلید و به دو پایه تاق پایِ تاق می گویند. کشاله تاق یک آجرچینی خمیده است که کلید را به پای تاق وصل می کند.
منبع. فرهنگ عمید
کشاله