کشاد دادن

لغت نامه دهخدا

کشاد دادن. [ ک ُ دَ ] ( مص مرکب ) در مقصود بر روی کسی واکردن. ( آنندراج ). گشاد دادن.
- کشاد دادن کار ؛ متعدی کشودن کار. ( آنندراج ) :
کار را دادن کشاد آلوده خود را کردنست
تکیه بر دیوار در را وقت در واکردنست.
محسن تأثیر ( ازآنندراج ).
رجوع به گشاد دادن شود.
- کشاد کار ؛ برآمدن حاجت. ( آنندراج ). رسیدِ مقصود :
خدا که صورت ابروی دلگشای تو بست
کشاد کار من اندر کرشمه های تو بست.
حافظ ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس