کش کردن

لغت نامه دهخدا

کش کردن. [ ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به مرغان کش گفتن. ( یادداشت مؤلف ). راندن مرغ با آوای کش. || کش گفتن به شاه شطرنج. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بمرغان کش گفتن . راندن مرغ با آوای کش

پیشنهاد کاربران

سرریز و جاری شدن آرام
مثلاً آب از دهانش کش کرد یعنی بزاق دهانش به آرامی خارج شد

بپرس