کش و قوس رفتن. [ ک َ / ک ِ ش ُ ق َ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) دست دادن حالتی که در آن آدمی دستهای خود را از دو جانب بکشد و پشت و گردن بپیچد به اراده رفع خستگی خواب و جز آن را یا آنکه پیش از تبهای نوبه غالباً به آن میل می کند. تَمَطّی. ( یادداشت مؤلف ). کش واکش.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) تمدد اعصاب و کشش اعضای بدن خمیازه کشیدن : دست و پای را دراز کرد و کش و قوس رفت .