کش و فش. [ ک َ ش ُ /ک َش ْ ش ُ ف َ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) کر و فر. دبدبه وجاه و جلال. شأن و تجمل. ( از آنندراج ) : ما مرید جبه ودستار و کش و فش نه ایم نیست واعظ جز نبی و آل پاکش پیر ما.
واعظ ( از آنندراج ).
|| ( اِ صوت ) خش و خش. خش و فش.
فرهنگ فارسی
( اسم ) شان و شوکت کر و فر : ( ما مرید جبه و دستار و کش و فش نه ایم نیست واعظ . جز نبی و آل پاکش پیر ما ) . ( رفیع واعظ )