کش رفتن


معنی انگلیسی:
bilk, lift, filch, pilfer, purloin, scrounge, shortchange, steal, cop, snitch, swipe, mooch, sneak, to filch, to crib

لغت نامه دهخدا

کش رفتن. [ ک َ / ک ِ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) دزدیدن با زبردستی و چالاکی. به مهارت و چابکی دزدیدن که کسی نبیند. با زرنگی و چربدستی در حضور کس یا کسانی دزدیدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دزدیدن ربودن : از کشو میز مقداری پول کش رفت .

فرهنگ معین

( ~ . رَ تَ ) (مص م . ) (عا. ) دزدیدن ، ربودن .

واژه نامه بختیاریکا

زیر کَش کِردِن

مترادف ها

filch (فعل)
دزدیدن، کش رفتن، بچابکی دزدیدن

abstract (فعل)
ربودن، چکیدن، چکیده کردن، کش رفتن، تجزیه کردن، جوهر گرفتن از، بردن

swipe (فعل)
کش رفتن، ضربه تند وشدید زدن

pilfer (فعل)
کش رفتن، دله دزدی کردن

snitch (فعل)
کش رفتن، دله دزدی کردن

cabbage (فعل)
کش رفتن، رشد پیدا کردن

gloom (فعل)
کش رفتن، تاریک کردن، تیره کردن، افسرده شدن، عبوس بودن، دلتنگ بودن، ابری بودن

nip (فعل)
کش رفتن، گاز گرفتن، جوانه زدن، صدمه زدن، جیم شدن، به باد انتقاد گرفتن، در اثر سرما بی حس شدن

prig (فعل)
دزدیدن، کش رفتن، التماس کردن

palm (فعل)
کش رفتن، رشوه دادن، با کف دست لمس کردن

snook (فعل)
کش رفتن، جستجو کردن، بو کشیدن

snip (فعل)
کش رفتن، زدن، چیدن، قیچی کردن، پشم چیدن، به سرعت قاپیدن

فارسی به عربی

قرصة , ملخص , ملفوف , نخلة

پیشنهاد کاربران

بپرس