کش گرفتن، کَش آگِتِه، در گویش تالشی: در آغوش گرفتن
رضا گلین شریف دینی
کش ( cash ) : با تلفظ فتحه در ابتدا و ساکن در انتها، در گویش مازندرانی چهار معنی مختلف دارد؛
* اول به معنای بند شلوار است.
*دوم به معنای کناره و گوشه مکان ها و اجسام مثل خانه، درخت است.
... [مشاهده متن کامل]
*سوم به معنای کشیدن و حمل کردن با زور و قدرت است. مثل: شن کش ( ماشین حمل شن )
*چهارم به معنای نوبت و تعداد دفعات انجام کارها است. مثل: سه کش خوردن، گفتن یا رفتن
* البته کش با تلفظ کسره در ابتدا و ساکن در انتها ( kesh ) به معنای ادرار هم به کار می رود.
kaash// به گویش مازنی به معنی پهلو - کنار - گوشه - جنب - نزدیک
دکتر کزازی در مورد واژه ی "کَش " می نویسد : ( ( کش در معنی زیبا و نغز و خوش است . ) )
( ( یکی بچه بُد چون گوی شیرفش
به بالا، بلند و به دیدار، کَش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص ۴۴۹ )
کَش در مازندرانی به پهلو و کنار گفته میشود. اما،
معنی کشه، آغوش میشود.
کش به کش بخردنه یعنی: به هم برخورد کردند.
مه کش درد کنه یعنی: پهلویم درد میکند.
وچه ره شه کشه بیر: یعنی بچه را در آغوشت بگیر.
واژه کش
معادل ابجد 320
تعداد حروف 2
تلفظ [kaš]
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( صفت ) [قدیمی [پهلوی[
مختصات ( ~ . ) ( اِ. )
آواشناسی keS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
کَش یعنی کَشنده و از آنجا که زیبا، آدم را به سمت خودش می کشد یکی از معانی کش، زیباست، آن که فراوان جاذبه دارد، دلربا، خوش.
دلم مهربان گشت بر مهربانی
کشی ، دلکشی خوش لبی خوش زبانی. ( فرخی )
خوش و خوب هم کش است چراکه کشنده دیگران است همچنان که زیبایی این کار را انجام می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
به نخجیر شد شاه یک روز کش
هم اوخوش منش بود هم روز خوش. ( نظامی )
آغوش و بغل هم کش است مثلاً کشنده کودک است.
می به زیر کش و سجاده زهدم بر دوش
آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم. ( حافظ )
کَش در گویش خراسان و سبزوار بمعنای حین . در بین . در میانه کار . دراین موقع. مثل در:درین کش و قوس . . .
چنانکه در روزگار سپری شده مردم سالخورده محمود دولت آمده است:
سپس رفت تا شمشیرها و سپرها را بیاورد، در این کَش ضرغام عباس پوش هم پیشاپیش او از پله ها پایین آمد
در شمال فارس به �دفعه� هم می گویند.
درزبان کردی اورامی
کَش = زمین های سنگی و کوهستانی و مرتفع و شیبدار
کَش= پهلو ، زیر بغل گرفتن
مثلا
گە ڵە کە لیواوە پی کە شی = گلە دوبارە بە زمین های کوهستانی و شیبدار رفت
زاوڵە کە ێ بنیە چێ ڕو کە شیت بە ڕەش شۆڕە شەڕە = بچە را زیر بغلت بگیر و آن را ببر بشور
کش KAsh
در زبان بلوچی
کنــار، پهلو، یه گوشه،
اگر واژه کش باحرف اضافه به ، با، در ، وهمراه با دست بیاید به معنای ادب و احترام گذاشتن است مانند: دست به کش کردن یعنی دست به سینه گذاشتن و احترام ، که نمونه های زیادی در شاهنامه ودیگر متون دارد اما اگر
... [مشاهده متن کامل] با پا بیاید مانند : پای کرده به کش که تنها یکبار در شاهنامه آمده به مفهوم چهار زانو نشستن است واین معنا در گویش کهن زفره ای رایج است
کَش ( به انگلیسی:Cash ) : کلمه ای انگلیسی که در محاوره های امروزی ما مورد استفاده قرار می گیرد و معادل فارسی آن "پول نقد" است.
کش cash
از ریشه لغت کشیدن است ، وکشیده وکشنده هم معنی دارد ، گاهی پسونداست، مانند ؛اسب بارکش، به معنی اسب کشنده بار ، گاهی پیشوند مانند کش خلق ، به معنی بد اخلاق
کش: در تالشی عنبرانی ، به معنای دست ، از مچ تا کتف را کش می گویند.
کشَه: به معنای آغوش وبغل است. آنچه در کش جا می گیرد.
۱. حمل کننده ، جابجا کننده ،
گویش افغانستان که به نظرم درست بوده و ریشه های پارسی را بِهْ گُزین کرده اند
کَس کَش : راننده تاکسی و خودرو عمومی
۲. بِکَش : امر به کشیدن چیزی یا استعمال چیزی
گویش قم
Rubber band
Garter کش جوراب و لباس زیر و اینا
- آغوش
- بغل
- خوش و خرم
کَش: پاپوش.
نِگَهبانِ او پای کَرده به کَش
نِشَسته به پیش اَندَرون شاهفَش
فِردوُسی
کش : تیر حمال زیر خرپا ( اصطلاحات ساختمان سازی و بنایی )
کش در برخی گوییش های تاجیکستان هم به معنای پهلو است
کِش = در زبان لری فعل امر است به معنی ساکت باش وحرف نزن ، خاموش باش .
برای راندن ماکیان وپرندگان خانگی کش به معنی برو دور تر .
در لری و لکی ( کش ) ( kash ) به معنی پهلو می باشد
وبصورت ( کش ) یعنی "ساکت شو"
در زبان لری بختیاری به معنی
کشیدن
Kash
در زبان لری بختیاری به معنی
بکش. غذا بگذار برای خودت . کشیدن
Kesh
کش. ک با آوای زبر، ش ساکن، ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، پهلو ، بغل، کنار. "کش بن" زیر بغل، "دیفار کش" کنار دیوار.
کش. ک با آوای زیر، ش ساکن، ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، مدفوع، ان، گه.
کش با کسره «ک» در زبان مازنی ( تبری ) به معنای شاش و ادرار می باشد.
کش با فتحه «ک» در زبان تبری ( مازنی ) به معنای پهلو می باشد.
کوه - هندوکش=هندوکوه - بزکش=کوهی درنزدیکی تبریز - کولی کش=کوهی بین اصفهان و شیراز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)