کسف
لغت نامه دهخدا
«الشمس طالعة لیست بکاسفة
تبکی علیک نجوم اللیل و القمرا»
بنصب النجوم و القمر علی المفعولیة لکاسفة ای لیست تکسف ضوء النجوم مع طلوعها لقلة ضوئها و بکائها علیک و هذا احسن مما قیل فیه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
کسف. [ ک َ ] ( ع اِمص ) ( در اصطلاح عروض ) افکندن حرف متحرک را که آخر جزو باشد یعنی مفعولات را مفعولن کردن. ( ناظم الاطباء ). افکندن حرف متحرک را که آخر جزو باشد فیعود مفعولان الی مفعولن کقوله :
دار لسلمی قد عفارسمها
و استعجمت عن منطق السائل.
و هو من السریع عروضه و ضربه مطویان مکسوفان و کشف به معجمة تصحیف است یا لغت ردی. ( از منتهی الارب ).
کسف. [ ک ِ / ک ِ س َ ] ( ع اِ ) ج ِ کِسفَة.( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کسفة شود.
فرهنگ فارسی
جمع کسفه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (ادبی ) در عروض، انداختن حرف هفتم از رکن چنان که از مفعولات مفعولا باقی بماند و نقل به مفعولن شود.
۳. [قدیمی] بریدن جامه یا چیز دیگر، قطع کردن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵(بار)
به کسر کاف و سکون سین و نیز (بروزن عنب) هر دو جمع کِسْفَة است و آن به معنی قطعه و تکه میباشد . کسف به سکون سین فقط در این آیه آمده و آن شاید مفرد به کار رفته و یا وصف «ساقِطاً» به اعتبار لفظ آن است یعنی: و اگر ببینند که قطعهای از آسمان درحال افتادن بر سر آنهاست از کثرت طغیان باور نکرده - گویند ابری متراکم است. .کسف در این آیه و .- .- . بر وزن عنب آمده و به معنی تکهها و قطعهها است. یعنی: یا آنکه آسمان را تکه تکه بر ما چنانکه گفتی فرود آوری.
به کسر کاف و سکون سین و نیز (بروزن عنب) هر دو جمع کِسْفَة است و آن به معنی قطعه و تکه میباشد . کسف به سکون سین فقط در این آیه آمده و آن شاید مفرد به کار رفته و یا وصف «ساقِطاً» به اعتبار لفظ آن است یعنی: و اگر ببینند که قطعهای از آسمان درحال افتادن بر سر آنهاست از کثرت طغیان باور نکرده - گویند ابری متراکم است. .کسف در این آیه و .- .- . بر وزن عنب آمده و به معنی تکهها و قطعهها است. یعنی: یا آنکه آسمان را تکه تکه بر ما چنانکه گفتی فرود آوری.
wikialkb: ریشه_کسف
پیشنهاد کاربران
الروم
اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَاءِ کَیْفَ یَشَاءُ وَیَجْعَلُهُ کِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ
... [مشاهده متن کامل]
ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﻰ ﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ، ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻰ ﮔﺴﺘﺮﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺨﺶ ﺑﺨﺶ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ ، ﭘﺲ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺎﺑﻪ ﻟﺎﻱ ﺁﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮﻛﺲ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ . ( ٤٨ )
اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَاءِ کَیْفَ یَشَاءُ وَیَجْعَلُهُ کِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ
... [مشاهده متن کامل]
ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﻰ ﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ، ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻰ ﮔﺴﺘﺮﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺨﺶ ﺑﺨﺶ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ ، ﭘﺲ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺎﺑﻪ ﻟﺎﻱ ﺁﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮﻛﺲ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ . ( ٤٨ )
کسف: ( در زبان عربی ) ابری با پاره های بزرگ ؛ میغ. قلع. ؛. ( لغتنامه دهخدا )
کسف: خشم، غضب
لغت عبرانی است و از عبرانی به عربی وارد شده است و تغییر معنی داده است
لغت عبرانی است و از عبرانی به عربی وارد شده است و تغییر معنی داده است