[ویکی نور] «سید احمد کسروی تبریزی» مورخ معاصر در روز چهارشنبه 8 مهر سال 1269ش در شهر تبریز زاده شد. وی را از شش سالگی به مکتب فرستادند. کسروی در آموختن، در سنجش با همسالانش پیشتاز بوده و بسیاری چیزها را با کوشش خود و یاری خانواده اش آموخت. در 12 سالگی پدرش درگذشت و (بعد از دو سال کار قالیبافی) دوباره به مدرسه دینی بازگشت و طبق وصیت پدر آن را ادامه داد. حاجی میر محسن آقا که شوهر عمه و قیم خانواده کسروی بود، وی را به مدرسه طالبیه فرستاد.
در 1285ش (1324ق) و هم زمان با آغاز جنبش مشروطه در تبریز، کسروی نخستین بار با نام مشروطه برخورد کرد و به گفته خود از همان آغاز به مشروطه دل بست. در تابستان 1289ش کسروی به بیماری تیفوس دچار شد بر اثر آن، گرفتار یک ناتوانی پیوسته ای شد که همواره با او بود.
بجز روزنامه ها، هفته نامه ها و ماهنامه هایی چون پیمان و پرچم، کسروی بیش از هفتاد جلد کتاب نوشت. او بیشتر کتب خود را در فاصله سال های 1312ش تا 1324ش انتشار داد. غالب آثار او در سال 1357ش، یعنی پس از گذشت چهار دهه مجدداً در سطح وسیعی به چاپ رسید. رژیم شاه در مقابله با موج انقلاب اسلامی، سعی کرد از مطالب ضد مذهبی او استفاده کند.
اولین شماره مجله پیمان، در اول آذرماه 1312ش منتشر شد؛ دیدگاه های اجتماعی و عقیدتی کسروی را می توان در خلال شماره های پیمان بدست آورد. کسروی در شماره هایی ابتدائی پیمان سعی کرد چهره حقیقی خود را برملا نسازد و با ارائه مقالات مختلف، از اسلام تعریف و تمجید می کرد. ولی به تدریج قلم او گستاخ شد و با بی پروایی جملات خویش را علیه فرهنگ اسلام شروع کرد. او اغلب رجال ایران را به تمسخر می گرفت، بجز نادرشاه که او را شاهی وطن دوست، علاقمند به ایران و شجاع می دانست، وی حتی از شعرائی چون حافظ، سعدی و مولوی، با زبان طعن یاد کرد و تحت این عنوان که شعرهای آنان مایه ضلالت و گمراهی است، سخت به ایشان حمله می کرد. اولین واکنش نسبت به مطالب مندرج در پیمان در 1315ش شروع شد. بالاخره نشریه پیمان در سال 1321ش تعطیل شد و در سال 1322ش او مجله بنیاد را انتشار داد.
سال های بعد از شهریور 1320 که جامعه دچار هرج و مرج گردیده و غالب حزب سازی ها و مسلک تراشی ها رواج یافته بود، کسروی هم که در ایام جوانی بر اثر اختلافاتی از محیط روحانیت خارج شده و کینه روحانیت را به دل گرفته بود، فرصتی مناسب دید که انتقامی باز ستاند. او در آغاز نشریاتی منتشر کرد. اندک اندک که بازارش رونقی گرفت، اهانت به مقدسات دینی را شروع کرد. این خود زنگ خطری بود که در گوش مسلمین به صدا در آمد. دست هایی نامریی که همیشه صداهایی را که ایجاد نفاق می کند تقویت می نمایند، شروع به فعالیت کردند و مسلک کسروی را روز به روز توسعه دادند و در اطراف آن سر و صدا راه انداختند، به امید آن که باز هم مسلمانان را به جنگ و نفاق داخلی مشغول کرده باشند.
در این موقع غالب نویسندگان مسلمان مبارزات قلمی خود را آغاز نموده و در فکر ریشه کن کردن نهال مفسدی بودند که داشت در اعماق قلوب بی خبران از معارف اسلام ریشه می دوانید، ولی کسروی مطالب مستدل آنان را با سفسطه و ناسزا پاسخ می داد. کارهای کسروی کم کم در اثر تقویت بیگانگان، غوغایی به پا کرد. مقداری از نشریاتش به نجف اشرف که آن روز مرکز اول روحانیت و حوزه علمیه تشیع بود، رسید. یکی از آن کتب در یکی از مدارس نجف، به حجره ای راه یافت. آن جا محل اقامت سید مجتبی نواب صفوی بود.
در 1285ش (1324ق) و هم زمان با آغاز جنبش مشروطه در تبریز، کسروی نخستین بار با نام مشروطه برخورد کرد و به گفته خود از همان آغاز به مشروطه دل بست. در تابستان 1289ش کسروی به بیماری تیفوس دچار شد بر اثر آن، گرفتار یک ناتوانی پیوسته ای شد که همواره با او بود.
بجز روزنامه ها، هفته نامه ها و ماهنامه هایی چون پیمان و پرچم، کسروی بیش از هفتاد جلد کتاب نوشت. او بیشتر کتب خود را در فاصله سال های 1312ش تا 1324ش انتشار داد. غالب آثار او در سال 1357ش، یعنی پس از گذشت چهار دهه مجدداً در سطح وسیعی به چاپ رسید. رژیم شاه در مقابله با موج انقلاب اسلامی، سعی کرد از مطالب ضد مذهبی او استفاده کند.
اولین شماره مجله پیمان، در اول آذرماه 1312ش منتشر شد؛ دیدگاه های اجتماعی و عقیدتی کسروی را می توان در خلال شماره های پیمان بدست آورد. کسروی در شماره هایی ابتدائی پیمان سعی کرد چهره حقیقی خود را برملا نسازد و با ارائه مقالات مختلف، از اسلام تعریف و تمجید می کرد. ولی به تدریج قلم او گستاخ شد و با بی پروایی جملات خویش را علیه فرهنگ اسلام شروع کرد. او اغلب رجال ایران را به تمسخر می گرفت، بجز نادرشاه که او را شاهی وطن دوست، علاقمند به ایران و شجاع می دانست، وی حتی از شعرائی چون حافظ، سعدی و مولوی، با زبان طعن یاد کرد و تحت این عنوان که شعرهای آنان مایه ضلالت و گمراهی است، سخت به ایشان حمله می کرد. اولین واکنش نسبت به مطالب مندرج در پیمان در 1315ش شروع شد. بالاخره نشریه پیمان در سال 1321ش تعطیل شد و در سال 1322ش او مجله بنیاد را انتشار داد.
سال های بعد از شهریور 1320 که جامعه دچار هرج و مرج گردیده و غالب حزب سازی ها و مسلک تراشی ها رواج یافته بود، کسروی هم که در ایام جوانی بر اثر اختلافاتی از محیط روحانیت خارج شده و کینه روحانیت را به دل گرفته بود، فرصتی مناسب دید که انتقامی باز ستاند. او در آغاز نشریاتی منتشر کرد. اندک اندک که بازارش رونقی گرفت، اهانت به مقدسات دینی را شروع کرد. این خود زنگ خطری بود که در گوش مسلمین به صدا در آمد. دست هایی نامریی که همیشه صداهایی را که ایجاد نفاق می کند تقویت می نمایند، شروع به فعالیت کردند و مسلک کسروی را روز به روز توسعه دادند و در اطراف آن سر و صدا راه انداختند، به امید آن که باز هم مسلمانان را به جنگ و نفاق داخلی مشغول کرده باشند.
در این موقع غالب نویسندگان مسلمان مبارزات قلمی خود را آغاز نموده و در فکر ریشه کن کردن نهال مفسدی بودند که داشت در اعماق قلوب بی خبران از معارف اسلام ریشه می دوانید، ولی کسروی مطالب مستدل آنان را با سفسطه و ناسزا پاسخ می داد. کارهای کسروی کم کم در اثر تقویت بیگانگان، غوغایی به پا کرد. مقداری از نشریاتش به نجف اشرف که آن روز مرکز اول روحانیت و حوزه علمیه تشیع بود، رسید. یکی از آن کتب در یکی از مدارس نجف، به حجره ای راه یافت. آن جا محل اقامت سید مجتبی نواب صفوی بود.