کسد

لغت نامه دهخدا

کسد. [ ک ُ ] ( ع اِ ) قسط است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دارویی که قسط گویند. ( ناظم الاطباء ).

کسد. [ ک ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان موگوئی بخش آخوره در شهرستان فریدن. کوهستانی و سردسیر است با 140 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

فرهنگ فارسی

قسط است .دارویی که قسط گویند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
. کساد تجارت آن است که راغب و خریدارش کم باشد یعنی اموالیکه بدست آورده‏اید و تجارتیکه از کساد آن می‏هراسید. این لفظ یکبار بیشتر در قرآن مجید نیامده است.

پیشنهاد کاربران

مردم امروزهء کسد فریدونشهر از طایفه موهگوئی ایل چالنگ بختیاری اولاد کلی ابدال از نوادگان خواجه شمس الدین باجول که مالک کسد امروزی میباشند .
کِسِد: کساد شده ، از بین رفته، مخروب شده، یکی از هفت محل از منطقه آرپناه در حوالی شهرستان لالی استان خوزستان ، که دارای آثار فراوانی از تمدنهای مختلف است ، از دوران پارینه سنگی تا آثار چند قریه از تمدن
...
[مشاهده متن کامل]
اسلامی . . . و به علت از بین رفتن قریه ها و آسیاب ها و اراضی کشاورزی آبی کار و تبدیل شدن به منطقه ای مرتعی کسد نامیده شد . . .

کسدمنطقه ای در40کیلومتری شهرستان لالی که درزمان تمدن پبده این منطقه آکسدیها نام داشت

بپرس