کسبت

لغت نامه دهخدا

کسبت. [ ک ِ ب َ ] ( اِ ) تپنگو و یا غلافی که حجام و یا فصاد ابزارهای خود را در آن نگاه می دارد. ( ناظم الاطباء ). || قطعه ای از چرم که شخص سقا برکنار چپ خود آویزان کند و مشک آبرا به روی آن در دوش گیرد. ( ناظم الاطباء ).

کسبة. [ ک َ ب َ] ( ع اِ ) از اعلام ماده سگان است. ( منتهی الارب ). علم است مر ماده سگ و یا ماده گرگ را. ( ناظم الاطباء ).

کسبة. [ ک ِ ب َ ] ( ع مص ) ورزیدن. || ( اِ ) هیئت ورزیدن ، یقال فلان طیب الکسبة؛ ای الکسب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوع و هیئت ورزیدن. || ورز و کسب. ( ناظم الاطباء ).

کسبة. [ ک َ س َ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ کاسب. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ). مردمان کاسب ورزنده. ( ناظم الاطباء ). پیشه وران. رجوع به کاسب شود.

فرهنگ فارسی

تپنگو و یا غلافی که حجام و یا فصاد ابزار های خود را در آن نگاه دارند. یا قطعه ای از چرم که شخص سقا بر کنار چپ خود آویزان کند و مشک آبرابه روی آن در دوش گیرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس