کسالت
/kesAlat/
مترادف کسالت: بیماری، درد، عارضه، مرض، ناخوشی، نقاهت
متضاد کسالت: سلامت
برابر پارسی: رنجوری، ناخوشی، بیماری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) بیمار بودن رنجوری داشتن . ۲ - درمانده بودن خستگی داشتن . ۳ - ( اسم ) بیماری رنجوری . ۴ - در ماندگی خستگی ( جسمی و روحی ) .
کاهل شدن یا آزردگی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. رنجوری، بیماری.
۳. خستگی.
مترادف ها
ژولیدگی، اشفتگی، بی نظمی، بی ترتیبی، اختلال، نابهنجاری، کسالت
سقم، خستگی، اهو، شرارت، مرض، ناخوشی، کسالت، بدی، بیماری، عارضه کسالت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کسالت ؛ فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه در پهنه ی واژگان و دریای لغات بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در متن زیر به صورت مبسوط از طریق کلمات هم خانواده با کلمه ی کسالت تبیین شده است ؛
خواجه ؛ مصدر این کلیدواژه دو حرف ( خ ج ) می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ترکیب این دو حرف در ساختمان کلمات مفهوم محافظت و مراقبت و کشیده شدن و کنده شدن و تخلیه شدن و کم شدن چیزی از چیزی جهت پاکسازی و شستشو محافظت را مفهوم می رساند.
حالا اگر بخواهیم این تعریف را بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات از زوایای مختلف بررسی کنیم تا ببینیم این کلیدواژه در جایگاه های کاربردی مختلف چه سخنی برای ما دارد بدینصورت قابل تبیین خواهد بود ؛
حرف ( خ ) در در قانون قلب قابل تبدیل به حروفی مثل ( ق غ گ ک ) می باشد.
حرف ( ج ) در قانون قلب ها قابل تبدیل به حروفی مثل ( ش ژ چ س ز ) می باشد.
نزدیکترین کلمه به کلمه ی خواجه بدون تغییر مصدر در بن واژه ی کلمه ی خواجه کلمه ی خجل و خجالت می باشد که همیشه با کلمه ی کشیدن با اصطلاح خجالت کشیدن رایج می باشد. مفهوم خجالت کشیدن برای حالتی در انسان می باشد که اشتباهی در رفتار رخ داده باشد و انسان با بیزاری از آن عمل بخواهد از آن حالت خود را بیرون بکشد و بخواهد آن عمل را از خود با تکرار نکردن پاکیزه کند.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف ج به حرف ش کلمه ی خش با ساختمان کامل تر آن خراش می باشد. کلمه ی خش و خراش عملی است که مفهوم کشیدن و کنده شدن چیزی از چیزی در آن قابل مشاهده است.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف خ به حرف غ که به دلیل مشترک بودن نقطه ی صدور آوا و نزدیکی محل صدور آوای این دو که هر دو حرف دارای یک امتداد در صدور آوا می باشند قابل تبدیل به یکدیگر می باشند فلذا کلمه ی غش در اصطلاح غش کردن برای حالتی در انسان می باشد که انرژی زیادی از بدن کشیده می شود و بدن دچار ضعف و سستی کسالت می شود. به گونه ای که در ادامه ی این تعریف برای کلمه ی غش کلیدواژه ی کسالت یک رابطه ی معنایی مستقیم با همدیگر دارند.
کلمه ی بعدی با آوای مشابه کلمه ی غش کلمه ی قش می باشد که در اصطلاح قش در معامله رایج می باشد. کلمه ی قش در معامله برای حالتی می باشد که انسان با کم نمودن و بیرون کشیدن مایه ی اصلی جنس و کالا و افزودن چیزی جایگزین و مشابه در معامله بخواهد تقلب انجام دهد.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف ق به حرف ک کلمه ی کِش در اصطلاح کشیده شدن و کش آمدن، تعریف کم حجم شدن قابل مشاهده می شود.
کلمه ی کش با مفهوم محافظت و مراقبت در کلماتی مثل کاشی و کشیک و کیش و کشیش و حتی در اصطلاح کش تنبان مفهوم محافظت نمایان و قابل مشاهده است.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف ش به حرف س کلمه ی غس با ساختمان کامل تر آن کلمه ی غسل به معنی پاکسازی و شستشو قابل مشاهده و دریافت است.
نهایتاً در پایان این تفسیر با مفهوم مشترکی که در تمام کلمات ذکر شده با یک بن واژه ی مشترک در جایگاه های کاربردی مختلف وجود داشت تعاریفی که برای کلمه ی خواجه ایجاد می شود به معنی شخصی که اخته شده باشد و شخصی که با محاسبه و تهذیب نفس از آلودگی ها و گناهان پاکیزه شده باشد دارای معنا و مفهوم می شود.
خواجه ؛ مصدر این کلیدواژه دو حرف ( خ ج ) می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ترکیب این دو حرف در ساختمان کلمات مفهوم محافظت و مراقبت و کشیده شدن و کنده شدن و تخلیه شدن و کم شدن چیزی از چیزی جهت پاکسازی و شستشو محافظت را مفهوم می رساند.
حالا اگر بخواهیم این تعریف را بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات از زوایای مختلف بررسی کنیم تا ببینیم این کلیدواژه در جایگاه های کاربردی مختلف چه سخنی برای ما دارد بدینصورت قابل تبیین خواهد بود ؛
حرف ( خ ) در در قانون قلب قابل تبدیل به حروفی مثل ( ق غ گ ک ) می باشد.
حرف ( ج ) در قانون قلب ها قابل تبدیل به حروفی مثل ( ش ژ چ س ز ) می باشد.
نزدیکترین کلمه به کلمه ی خواجه بدون تغییر مصدر در بن واژه ی کلمه ی خواجه کلمه ی خجل و خجالت می باشد که همیشه با کلمه ی کشیدن با اصطلاح خجالت کشیدن رایج می باشد. مفهوم خجالت کشیدن برای حالتی در انسان می باشد که اشتباهی در رفتار رخ داده باشد و انسان با بیزاری از آن عمل بخواهد از آن حالت خود را بیرون بکشد و بخواهد آن عمل را از خود با تکرار نکردن پاکیزه کند.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف ج به حرف ش کلمه ی خش با ساختمان کامل تر آن خراش می باشد. کلمه ی خش و خراش عملی است که مفهوم کشیدن و کنده شدن چیزی از چیزی در آن قابل مشاهده است.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف خ به حرف غ که به دلیل مشترک بودن نقطه ی صدور آوا و نزدیکی محل صدور آوای این دو که هر دو حرف دارای یک امتداد در صدور آوا می باشند قابل تبدیل به یکدیگر می باشند فلذا کلمه ی غش در اصطلاح غش کردن برای حالتی در انسان می باشد که انرژی زیادی از بدن کشیده می شود و بدن دچار ضعف و سستی کسالت می شود. به گونه ای که در ادامه ی این تعریف برای کلمه ی غش کلیدواژه ی کسالت یک رابطه ی معنایی مستقیم با همدیگر دارند.
کلمه ی بعدی با آوای مشابه کلمه ی غش کلمه ی قش می باشد که در اصطلاح قش در معامله رایج می باشد. کلمه ی قش در معامله برای حالتی می باشد که انسان با کم نمودن و بیرون کشیدن مایه ی اصلی جنس و کالا و افزودن چیزی جایگزین و مشابه در معامله بخواهد تقلب انجام دهد.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف ق به حرف ک کلمه ی کِش در اصطلاح کشیده شدن و کش آمدن، تعریف کم حجم شدن قابل مشاهده می شود.
کلمه ی کش با مفهوم محافظت و مراقبت در کلماتی مثل کاشی و کشیک و کیش و کشیش و حتی در اصطلاح کش تنبان مفهوم محافظت نمایان و قابل مشاهده است.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف ش به حرف س کلمه ی غس با ساختمان کامل تر آن کلمه ی غسل به معنی پاکسازی و شستشو قابل مشاهده و دریافت است.
نهایتاً در پایان این تفسیر با مفهوم مشترکی که در تمام کلمات ذکر شده با یک بن واژه ی مشترک در جایگاه های کاربردی مختلف وجود داشت تعاریفی که برای کلمه ی خواجه ایجاد می شود به معنی شخصی که اخته شده باشد و شخصی که با محاسبه و تهذیب نفس از آلودگی ها و گناهان پاکیزه شده باشد دارای معنا و مفهوم می شود.
این کلمه کسالت از دو بخش تقسیم شده. . . که ما راجب هیچ کدومشون قرار نیست حرف بزنیم
بی حالی
بیماری
کسالت : [ اصطلاح پزشکی ] حالتی است که در فرد پدید می آید و طـی آن فعالیـت های اجتماعی وی مختـل می شود.
رنجوری