دیکشنری
مترجم
بپرس
کساد کردن
معنی انگلیسی
:
to make dull
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
کساد کردن. [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کاسد و بیرونق کردن. ناروا کردن. از رواج و رونق انداختن.
فرهنگ فارسی
کاسد و بیرونق کردن . ناروا کردن
مترادف ها
slack
(فعل)
فرو نشاندن، ضعیف کردن، سست کردن، شل کردن، کساد کردن
فارسی به عربی
فترة الهدوء
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها