کساح

لغت نامه دهخدا

کساح. [ ک ُ ] ( ع اِ ) بیماری است مر شتران را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کساح. [ ک َس ْ سا ] ( ع ص ) خاک روب. ( مهذب الاسماء ). خاک کش. ( دهار ). رجوع به کسح و کساحة شود.

فرهنگ فارسی

خاک روب . خاک کش

پیشنهاد کاربران

بپرس