کساب

لغت نامه دهخدا

کساب. [ ک َ ] ( ع اِ ) گرگ. || ( اِخ ) نام سگی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کساب. [ ک َس س ] ( ع ص ) ورزنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بسیار کسب کننده. ( از اقرب الموارد ). کسب کننده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ورزنده . بسیار کسب کننده

پیشنهاد کاربران

بپرس