کس ء

لغت نامه دهخدا

کس ء. [ ک َس ْءْ ] ( ع اِ ) پاره ای از شب. ج ، کُسوء. ( ناظم الاطباء ). کس ء من اللیل ؛ای قطعة منه. ( اقرب الموارد ). || کس ء کل شی و کسؤه ؛ مؤخره. ج ، اکساء. ( اقرب الموارد ). قدمنا فی اکساء رمضان ؛ ای فی اواخره. ( اقرب الموارد ).

کس ء. [ ک َس ْءْ ] ( ع مص ) در پی کسی رفتن و متابعت او کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال مر فلان یکساهم ؛ ای یتبعهم. ( از اقرب الموارد ). || از پس راندن ستور یادر پی ستور دیگران راندن. ( ناظم الاطباء ). راندن ستور بر اثر دیگری. ( از اقرب الموارد ). || چیره شدن گروهی بر گروه دیگر در خصومت. || به شمشیر زدن. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کس ء. [ ک ُس ْءْ ] ( ع اِ ) دنباله چیزی. ج ، اَکساء. || رکب کسأه ؛ برگردن آن افتاد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس