کزمازج. [ ک َ / ک ِ زِ ] ( اِ ) مأخوذ از گزمازک فارسی و به معنی آن. ( ناظم الاطباء ). به پارسی کزمازک گویند. ( ترجمه صیدنه ). تاکوت. فربیون. گزمازک. ( یادداشت مؤلف ). حب الاثل است که به فارسی عبارت از ثمر درخت گز باشد. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کزمازک و گزمازک شود.
فرهنگ فارسی
ماخوذ از مازک فارسی و بمعنی آن . به پارسی کزمازک گویند.