کزف

لغت نامه دهخدا

کزف. [ ک َ زَ / ک َ زِ / ک ُ ] ( اِ ) قیر باشد و آن دارویی است سیاه و بدبوی که بیشتر بر شتران گرگین مالند. ( برهان ). قیر باشد که بر کشتیها مالند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). اسم فارسی قیر است. ( فهرست مخزن الادویه ). قیر. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). || نقره و سیم سوخته را نیز گویند. ( برهان ). بعضی گفته اند سیم سیاه وسوخته است و این اصح است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

کزف. [ ک َ زَ ] ( اِ ) سوادی که زرگران بکار برند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(کُ ) (اِ. ) کُرف ، قیر، شبه .

فرهنگ عمید

=کرف

پیشنهاد کاربران

بپرس