کز کردن


معنی انگلیسی:
cower, crouch, huddle, scrunch, to crouch or squat, to shrink

لغت نامه دهخدا

کز کردن. [ ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خود را جمع کرده نشستن ، چنانکه کسی در سرما یا مرغی که شپشه دارد. جمع نشستن. چون محزونی یا بیماری در خود فرو رفته نشستن چنانکه مرغ آبله گرفته یا شپشه زده نشیند. مانند مرغی در زیر باران مانده خود را گرد وگردن را میان دو دوش فروکردن. ( یادداشت مؤلف ). خودرا جمع کردن و بخود فرورفتن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- در گوشه ای کز کردن ؛ بکنجی خزیدن. ( یادداشت مؤلف ).
- || اندوهگین بودن. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| جمع شدن چنانکه سوخته ابریشم و پشم. چون پشم و ابریشم سوختن که چیزی سیاه و ناسوخته برجای ماند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تنگ کردن چیزی را . ۲ - با هم نزدیک نهادن گام را . ۳- خود را جمع کردن و بخود فرو رفتن : ( گنجشک ) دیگری پهلوی او کز کرده خودش را میجورد ) . ۴ - اندوهگین بودن .

واژه نامه بختیاریکا

لک آوردِن

پیشنهاد کاربران

کِز کردن:جم وجورومادرمُردهوو نشستن.
نمونه:خان محمد به سان کلاغی در سرمای شاخه ها کز کرده. ( کلیدر ج۷ص۲۰۶۸ )
محمدجعفر نقوی
Sulk

بپرس