کریه روی. [ ک َ ] ( ص مرکب ) کریه المنظر. کریه منظر. زشت. ناخوش دیدار. بدگِل : گوریست سیاه رنگ دهلیزم خوکیست کریه روی دربانم.مسعودسعد.رجوع به کریه منظر شود.