لغت نامه دهخدا
کریشک. [ ک َ ] ( اِ )بمعنی انگشت کهین است ، چنانکه مهذب الاسماء در ترجمه خنصر گفته است. ( آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ).
فرهنگ معین
(کَ یا کِ شَ ) (اِ. ) جوجه مرغ .
فرهنگ عمید
۲. مرد جنگی.
مغاک، گودال، گودی.
پیشنهاد کاربران
کریشکیدن = جنگیدن. رزمیدن. مبارزهیدن.