کری

/kari/

معنی انگلیسی:
deafness

نامه دهخدا'>

لغت نامه دهخدا

کری. [ ک َرْی ْ ] ( ع مص ) کری ً. ( منتهی الارب ). سخت دویدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کندن در جوی حفره ای جدید. ( از اقرب الموارد ). کندن جوی را و کذا کری البئر؛ ای استحدث حفرها. ( منتهی الارب ). || بشتافتن و دست و پای ناهموار اندختن دابّه در رفتن. کرت الدابة. ( منتهی الارب ). || گوی باختن و زدن بر آن تا بلند گردد. ( ناظم الاطباء ).

کری. [ ک َ ]( حامص ) علتی است معروف در گوش. ( برهان ). ناشنوائی وعلتی که در گوش بهم رسد و شخص کر و ناشنوا گردد. ( ناظم الاطباء ). سنگینی گوش. صمم. ( ترجمان القرآن ) ( منتهی الارب ). طَرشة. طرش. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) پرده سفیدی را نیز گویند که عنکبوت بجهت تخم کردن و بچه برآوردن می سازد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

کری. [ ک َ ] ( اِ ) در تداول مردم قزوین ، زال زالک است. ( یادداشت مؤلف ). و به طنز گویند کری هم داخل میوه شده است.

کری. [ ک َ ری ی ] ( ع ص ) کَر. ( منتهی الارب ). خوابنده. چرت زننده. ( از ناظم الاطباء ). || دونده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

کری. [ ک َ ری ی ] ( ع ص ، اِ ) خربنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مکاری و کرایه دهنده. ج ، اکریاء. ( ناظم الاطباء ). || به کرایه گیرنده. ( منتهی الارب ). کرایه گیرنده. ( ناظم الاطباء ). || بسیار از هر چیزی. || یک نوع گیاهی و درختی که در ریگ روید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

کری. [ ک َرْ ری ] ( حامص ) کندی. بطوء. ( یادداشت مؤلف ) :
چیزی که تو پنداری در حضرت و در غربت
کاری که تو اندیشی از کری و همواری
نیکوتر از آن باشد باﷲ که تو اندیشی
آسانتر از آن باشدحقا که تو پنداری.
منوچهری.

کری. [ ک َ ] ( اِ ) مقابل جفت است. واحدی از زمین از لحاظ کشت و زرع. ( یادداشت مؤلف ). فرد : و به نواحی قزوین به وشمار شاهی جفت پیمایند و به وشمار شاپوری کری. ( یواقیت العلوم ). گویند صد کری زمین سرای او بود. ( تاریخ طبرستان ). در مقابل سرای از آن جانب میدان چهارصد کری زمین باغی دیگر ساختند. ( تاریخ طبرستان ). مردی صاحب عیال یک کری زمین ملک داشت براو تکلیف کردند، گفت : هرگز نفروشم. ( تاریخ طبرستان ). دیهی است مندول گویند شصت کری زمین بود برنج درفشاندندی. ( تاریخ طبرستان ). || واحدی در وزن : خرمنی باشد ثلث وی به صدقه داده اند و ثمن وی برای نفقه و تخم بازگرفتند و خمس باقی از بهر برزیگری بگذاشتند و سبع باقی در کندوج افکندند. بیست کری بماند اصل خرمن چند بوده است ؟ ( یواقیت العلوم ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) پرد. سفیدی که عنکبوت برای تخم کردن و بچه آوردن سازد .
وزغه است .یا چلپاسه

فرهنگ معین

(کَ ) (حامص . ) کر بودن ، ناشنوایی .

فرهنگ عمید

= کرایه

گویش مازنی

/keri/ قطع کامل شاخه ها و سرشاخه های درخت & گوسفندی که گوش های کوتاه دارد & گوسفندی که گوش های کوتاه دارد & پسوند، به معنای انجام دادن، عمل کردن & نام گاوی که به روی کمرش خطی سفید رنگ وجود داشته باشد & گاو بی شاخ، گاو شاخ کوتاه - گاو گوش بریده

واژه نامه بختیاریکا

( کَرّی (کُری) ) کوچک گوش
( کِری * ) شبستان؛ مکان گودال مانند
( کِرّی ) آلوده. مثلاً پَشخِه کِرّی یعنی پشه آلوده؛ آلوده؛ ماوای پشگان
( کُری ) گندم شاپسند

دانشنامه عمومی

کری (شرکت). کری ( به انگلیسی: Cray ) یک شرکت از شرکتهای تابعه شرکت هیولت پکرد انترپرایز است که در سیاتل، واشینگتن مستقر است و در زمینه تولید ابررایانه فعالیت می کند. همچنین این شرکت سیستمهای ذخیره سازی و تحلیل داده تولید می کند. بسیاری از ابررایانه های این شرکت در لیست TOP500 قرار دارد که جزو قدرتمندترین ابررایانه های جهان است.
عکس کری (شرکت)

کری (فیلم ۱۹۵۲). کری ( انگلیسی: Carrie ) یک فیلم به کارگردانی ویلیام وایلر است که در سال ۱۹۵۲ منتشر شد.
این فیلم براساس رمان "خواهر کری" نوشته تئودور درایزر ساخته شده است
لارنس الیویه
جنیفر جونز
میریام هاپکینز
ادی آلبرت
بری کلی
چارلز هالتون
دان بدو
دورتی آدامز
جیمز فلاوین
مری مورفی
رویال دانو
استارت هولمز
والتر بالدوین
• ویلیام رینولدز
جی ایتن
• جولیوس تانن
عکس کری (فیلم ۱۹۵۲)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:ناشنوایی

پیشنهاد کاربران

آرشاک گاوافیان ( ارمنی: Արշակ Գավաֆյան; انگلیسی: Arshak Gavafian ) مشهور به کِری ( ارمنی: Քեռի; انگلیسی: Keri ) ، ( زاده ۱۸۵۸ میلادی در کارین - درگذشت ۱۵ مه ۱۹۱۶ رواندز، عراق ) ، یک فدایی ارمنی و فرمانده
...
[مشاهده متن کامل]
گردان چهارم واحد داوطلب ارمنی بود. کِری از اعضای فدراسیون انقلابی ارمنی بود و در خیزش هایی همچون جنبش آزادی بخش ملی ارمنی، جنبش مشروطه ایران، جنگ جهانی اول و نبرد ساری قمیش شرکت نمود.

کریکریکری
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/کری_(فدایی)
کِرّی: گوسفنددارای گوش کوتاه وکوچک. گوسفندگوش بریده. درگویش گوغر به به چنین گوسفندی � مُرّو�گویند.
نمونه:برخیز باید آن بخته ی کِرّی راهم سر ببریم. ( کلیدر ج ۹ص ۲۴۸۹ ) محمدجعفر نقوی
کُ ری به معنای رجز خواندن ، منم منم کردن
کِری ( keri ) ، بسنده، کافی
گویش فارسی جیرفت
کِرّی/ Kerri :گوسفند با گوش های کوتاه و کوچک.
مانند: کِرّی و گازل آنجا افتاده بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
در زبان لری بختیاری به معنی
غاری که در آن آب جاری باشد و
بتوان آنجا استراحت کرد
کر::چین وچروک. جمع و جور.
پیچ و تاب.
Keri

کُری - رَجَز خوانی، کل!

بپرس