چو نزدیکی کرگساران رسید
یکایک ز دورش سپهبد بدید.
فردوسی.
سوی کرگساران سوی باختردرفش خجسته برافراخت سر.
فردوسی.
همه کرگساران و مازندران بتو راست کردم به گرز گران.
فردوسی.
پس از کرگساران مازندران وز آن نره دیوان جنگ آوران.
فردوسی.
ز مازندران هدیه این ساختی هم از کرگساران بدین تاختی.
فردوسی.
|| نام پهلوانی تورانی که بهمن بن اسفندیار او را دستگیر کرد و او بهمن را فریب داده از راه هفت خوان که بی آب و علف بود به رویینه دژ بردو بهمن در غضب شده او را بقتل آورد. ( برهان ) ( آنندراج ) : ز گفتار او تیز شد کرگسار
بیامد به پیش صف کارزار.
فردوسی.
از تن روئین شیرانداز او بر کرگ و پیل آن رسد کز تیغ روئین تن بجان کرگسار.
شهاب الدین ( از انجمن آرا ).