کرکینه. [ ک ُ ن َ /ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به کرک. کرکی : ز باران کجا ترسد آن گرگ پیرکه کرکینه پوشد بجای حریر.نظامی.
/kar kine/ ساقه های بازمانده پس از درو غلات - زمینی که هرساله و بدون فاصله کشت شود ۳مزرعه ی درو شده ی گندم و جو و شالی