کرکب

لغت نامه دهخدا

کرکب. [ ک ُ ک ُ ] ( ع اِ ) گیاهی است خوشبوی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

گیاهیست خوشبوی

پیشنهاد کاربران

واژه کرکب کاملا پارسی است چون در ترکی می شود آکرب ولی در ترکی به جای واژه پارسی حرف به کار برد می شود این واژه یعنی کرکب از واژه پارسی است وارز زبان ترکی شد است در عربی می شود العقرب این واژه یعنی کرکب
...
[مشاهده متن کامل]
صد درصد پارسی است اما واژه مشترک ما با از زبان های سکایی یا کوشانی که وارد زبان قوم عزیز ترک شد بیشتر واژه پارسی با ترک مشترک هستیم یا از خود پارسی هستند یا قوم های آریایی ایرانی تبار سکایی سغدی تخارها کوشانی هستند.

بپرس