کرچیدن

پیشنهاد کاربران

ترک برداشتن لب و دیگر اعضای بدن بر اثر لِه شدن و جراحت پیدا کردن در گویش خراسان .
پاره شدن و زخم شدن بر اثر تماس با جسم سخت غیر از چاقو و اجسام تیز
مثال از روزگار سپری شده مردم سالخورده اثر محمود دولت آبادی
...
[مشاهده متن کامل]

ناچار شد لبهایش را زیر دندانها فرو کشد ، بگزد و بکرچاندشان تا چیزی از احوال را پیش چشم شتربان بروز ندهد

korchidan. فرایند جویدن خوراکی ( یا غیر خوراکی ) خشک مثلا جویدن ته دیگ برنج، جویدن غضروف غذاهای گوشتی.
به فتح کاف و سکون ر در لهجه محدوده ازغندِ مهولات ( خراسان رضوی ) این فعل برای هنگامی استفاده میشود که یک جسم نرم و لطیف بین دو جسم سخت آسیب جدی ببیند . مثلا قرار گرفتن زبان بین دندانها و جویده شدن آن یا قرار گرفتن پارچه بین دو قطعه سنگ و پاره و سوراخ شدن آن .