کرچ

/korC/

معنی انگلیسی:
brooder, broody, cut, brooding

لغت نامه دهخدا

کرچ. [ ک َ ] ( اِ ) گوی گریبان. کَرج. ( برهان ). || شکاف گریبان پیراهن و کرته. کَرج. ( برهان ) :
بخندد دل ز کرچش زآنکه کرچش
بصورت چون مه نو می نماید.
رضی الدین نیشابوری.
رجوع به کَرج شود.

کرچ. [ ک َ ] ( ص ) در لهجه گیلکی بمعنی ترد و شکننده که زیر دندان صدا کند و این صفت خوب است برای شیرینی ها و امثال آن ، چه برای تری هوا همه چیز در آنجا مرطوب است. ( یادداشت مؤلف ).

کرچ. [ ک ُ / ک َ رَ ] ( اِ ) تراشه خربزه و هندوانه و غیر آن. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || تریشه. قطعه. پاره. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کِرج شود.

کرچ. [ ک ُ ] ( ص ) مرغ که مستی گونه ای دارد برای خوابیدن بر تخم و جوجه برآوردن. کُرک. ( یادداشت مؤلف ). حالت مرغی که آماده خوابیدن روی تخم است. ( فرهنگ فارسی معین ).

کرچ. [ ک ُ ] ( اِ ) نامی است که در کرج به درخت ولیک دهند. این درخت را در مازندران و گرگان ، ولیک ، ولک یا بلک و در لاهیجان ، کمار و در کوهپایه گیلان ، کتو و دربجنورد، دلانا و در شمیران و همدان ، کُویج و در خلخال ، گیچ و در دیلمان لاهیجان و رودسر، مارِخ و مُرِخ ودر رامسر و شهسوار، کِجیل می خوانند. ( از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 236 ). رجوع به مترادفات کلمه شود.

کرچ. [ ک ِ ] ( اِخ ) بندری است در کرانه شرقی شبه جزیره کریمه در کنار دریای آزوف. در قدیم در محل کنونی کرچ ، شهر بوسپوروس برپا بود. ( از فرهنگ ایران باستان ص 240 ).
- بوغاز کرچ ؛ همان بوسفور کیمِّری است که دریای آزوف را به دریای سیاه متصل می کند. این بوغاز و رود دُن را در عهد قدیم سرحد اروپا و آسیا می دانستند. ( تاریخ ایران باستان ج 1 ص 582 و ج 3 ص 2478 ). رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 582 شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) حالت مرغی که آماد. خوابیدن روی تخم است .
نامی است که در کرج به درخت ولیک دهند. این درخت را در مازندران و گرگان ولیک ولک یابلک و در لاهیجان کمار و در کوهپایه گیلان کتو و در بجنورد دلانا و در شمیران و همدان کویج و در خلخال گیچ و در دیلمان و لاهیجان و رود سر مارخ و مرخ و در رامسر و شهسوار کجیل می خوانند.

فرهنگ معین

(کُ یا کَ رَ ) (اِ. ) قاچ ، یک قاچ از خربزه یا هندوانه .
(کُ ) (ص . ) حالت مرغی که آمادة خوابیدن روی تخم است .

فرهنگ عمید

قطعۀ بریده شده از خربزه یا هندوانه، قاش، قاچ: ماند کرچی گفت این را من خورم / تا چه شیرین خربزه ست این بنگرم (مولوی: ۲۴۸ ).
* کرچ کرچ: [قدیمی] قطعه قطعه، تکه تکه، قاش قاش: به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم / به سان خربزۀ نرم دل خموشم من (سیفی بدیعی: لغت نامه: کرچ کرچ ).
ویژگی مرغ خانگی ای که بر روی تخم خوابیده است.

گویش مازنی

/kerch/ ماکیان کرچ - زمین سفت & سنگ چین راهنما & آراسته، شیک، مخالف ژولیده & ترد، شکننده

واژه نامه بختیاریکا

( کُرچ ) گناس؛ خسیس

دانشنامه عمومی

کِرچ ( روسی: Керчь، تاتار کریمه: Keriç، اسلاویک خاوری کهن: Кърчевъ ) شهری است ( ۲۰۰۱ جمعیت ۱۵۷٬۰۰۰ نفر ) در شبه جزیره کرچ در خاور کریمه جای گرفته است.
از کانون های مهم صنعتی، صادراتی، توریستی روسیه است.
نام آن از ریشه اسلاویک خاوری کهن و از واژه کِرک къркъ به معنی گَلو گرفته شده است که از روی تنگه آبی باریک روبروی شهرک گرفته شده است.
• وب گاه شهر ( روسی )
• وب بین
• Kerch theorized as possible location of Atlantis.
عکس کرچعکس کرچعکس کرچ

کرچ (پراگ). کرچ ( انگلیسی: Krč ) محله ای است از شهر پراگ، پایتخت جهوری چک. کرچ از سال ۱۹۲۲ جزو شهرداری پراگ شده است و امروزه بخشی است از منطقه ۴ شهرداری پراگ. جمعیت محله کرچ در سال ۲۰۱۵ میلادی ۲۹. ۶۱۷ نفر بود.
عکس کرچ (پراگ)

کرچ (قائنات). کرچ روستایی در دهستان پسکوه بخش سده شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۲۳۱ نفر ( در ۷۸ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس کرچ (قائنات)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کِرْچ (Kerch)
ویرانه های پانتی کاپیم قرن 6 قبل از میلاد واقع در کرج
بندری در کریمه، در اوکراین، واقع در منتهی الیه شرقی شبه جزیرۀ کِرچ، با ۱۷۶هزار نفر جمعیت (۱۹۹۰). مرکز ماهی گیری است و در ناحیۀ معادن سنگ آهن و گاز طبیعی نیز قرار دارد. دارای صنایع تولید آهن و فولاد و کشتی سازی است. کرچ در قرن ۶پ م بنا شد. در قرون وسطا، بخشی از ناحیۀ تجاری جنووا در کریمۀ شرقی بود. عثمانی ها در ۱۴۷۵م آن را تصرف کردند و در ۱۷۸۳ ضمیمۀ روسیه شد.

پیشنهاد کاربران

در گویش محلی راوری به . چروک .
میگن . کُرچ .
مثلا : رَختام کُرچو شده
یعنی لباسام چروک شده
اما
کُـرچِـش دَر آوردن یعنی جبران کردن ، تسویه کردن
لازم به ذکر است که واژگان کهن کرچkerch, کرکkork وکرچkorchدر زبانها وگویشهای لری همگی همریشه هستند. در این واژگان تبدیل رایج ( حرف چ> ک ) ویا برعکس آن در زبانشناسی رایج است. هنگامی که عمیقا به معانی واژگان
...
[مشاهده متن کامل]
�کرچkerchبه معنی جمع شدن وقوز شدن و. . . � و�کرکkork به معنی مرغ کرک یامرغ کرچ[مرغی که خودراروی تخم مرغهاجمع کرده وآمادگی برای خوابیدن روی تخم ها رادارد� مینگریم، متوجه میشویم که در اصل یک مفهوم و معنی عام ومشترک دارند وفقط اشکال، حالات وصورتهای مفهوم ومعنی این واژگان متفاوت است.

درزبان لری واژه کهن وآریایی�کرچ Kerch� به معنی قوز کردن، جمع شدن، چین وچروک دار، ناصاف وخود راجمع کردن ( دراثرسرما، ببماری و. . . ) به کارمیرود. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی از جمله زبان انگلیسی شده
...
[مشاهده متن کامل]
وبه صورت�crouch, crease و. . . به معنی جمع شدن، چین وچروک، خودراجمع کردن، قوز کردن و. . . میباشد. در واژه کهن �کرچkerch� تبدیل حرف ( چ > ز ) روی داده است. این واژه همراه با واژه�لوچ� به صورت �کرچ لوچ� به کار میرودوجالب اینجاست که خود قسمت دوم این ترکیب یعنی�لوچ� نیز واژه ای کهن و آریایی است ( که درباره این واژه�لوچ� توضیح لازم ومفصل را ارائه کردیم ) . مثال دیگری در لری:�می یا کرچ� به معنی موهای فرفری، نا صاف، جمع شده ومجعد. . . و مثالهای زیاد دیگر. . .

مرغی که روی تخم خوابیده
در لری بویر احمدی
معادل مرغ کرچ = کِرُک یا کُرُک می باشد
در گفتار لری :
کُرچ = گناس ، خسیس
کِرچَ= عطسه، اَچِه ( لری )
کِرچنیدن = عطسه کردن
غِرچ، قِرچ، قُرچ، خِرچ ( کرچ ( فارسی ) ) = بریدن، تیکه کردن
کُرچ؛ حالت مرغی که آمادۀ خوابیدن روی تخم است.
در زبان گیلکی به معنای ترد

بپرس