کرپاسو. [ ک َ ] ( اِ ) نوعی از حرباست و آن کوچک است و چون آن را بزنند دمش از بدن جدا شود و تا دیری حرکت کند و عربان وزغه گویندش. از موذیان است و گویند هرکه وزغه را بزند چنان باشد که هفت من گندم به درویشی تصدق کند. کرپاشو. ( برهان ) ( آنندراج ). چلپاسه زهردار. کرپاسه. کرپاشه. ( ناظم الاطباء ). مارمولک. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرباسه ، کرباسو، چلپاسه ، کربس و مارمولک شود.