کرپاس

لغت نامه دهخدا

کرپاس. [ ک َ ] ( اِ ) کرباس. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( فهرست شاهنامه ولف ) :
سه دیگر شب آمد به خوابم شتاب
یکی نغزکرپاس دیدم به خواب
بدو اندر آویخته چار مرد
رخان ازکشیدن شده لاجورد
نه کرپاس جایی درید از گروه
نه ایشان شدند از کشیدن ستوه.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 1817 ).
دگر آنکه دیدی تو کرپاس نغز
گرفته ورا چار پاکیزه مغز.
فردوسی.
|| کفن :
بمانیم با آن رشی پنج خاک
سراپای کرپاس و جای مغاک.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 2 ص 310 ).
رجوع به کرباس شود.

پیشنهاد کاربران

بمعنی مارمولک هم بکار میرود , منبع فرهنگ لغت معین

بپرس