قارون نکرد شادی چندان بنعمتش
کز بهر کیر خواجه کنی تو همی کروژ.
منجیک
بوزنه جست و گریز اندرزمی
بانگ بربرد از کروژ و خرمی
با کروژ و خرمی آهو به دشت
می خرامد چون کسی کو مست گشت.
رودکی.
چون دل باده خوار گشت جهان
با نشاط و کروژ و خوش منشی.
خسروی.
شادی وآرامش
شادی و نشاط