کروب
لغت نامه دهخدا
کروب. [ ک ُ ] ( ع مص ) کرب. نزدیک گردیدن. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). نزدیک شدن کسی به کاری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). کرب ان یفعل کذا؛ نزدیک است که چنین کند.( منتهی الارب ). نزدیک است که فلان چنان کند. و در این معنی مانند «کاد» از افعال مقاربه است و مانند آنهاعمل می کند. رجوع به کرب شود. || کرابه راخوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نزدیک به غروب شدن رسیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آفتاب فروشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || به فرونشستن نزدیک شدن آتش. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آتش بمردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بار کردن ناقه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بار کردن ماده شتر را. ( ناظم الاطباء ). || به بانگ آوردن کریب را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). به بانگ درآوردن نانوا چوبی را که بدان نان را گرد می کند.
کروب. [ ک َ ] ( ع اِ ) مأخوذ از عبری ،فرشته مقرّب. ج ، کروبیم. ( از اقرب الموارد ذیل کرب ). رجوع به کروبیم ، کروبی ، کروبیان و کروبیون شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
کروب، بچه قشنگ
کروب، بچه قشنگ، صورت کودک بالدار
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کروب واژه ای اکدی است که تصور می شود از فلات ایران به میانرودان رفته است ومعنی های گوناگون یافته است_ به معنی پسر یا کودک بالدار زیبا ونازنین و دلبند و فرمانبر و مهربان وبزرگوار منش .
این واژه در اکدی , بابلی می شود ( کروبو=karubu ) = مهربان ورئوف.
... [مشاهده متن کامل]
در عبریkerubh '
درفارسی وعربی کرّوب
ودریونانی وانگلیسی و لاتینی = cherubیا kheroubگفته شده . برداشت از واژه نامه ی جان آیتو
گویا این واژه در زبان لری وکردی و کیلکی بوده است و - هم اکنون در لری وکردی وجود دارد - واستفاده می شود به این واژه �کٌر� به معنی �پسر� گفته می شود که تقریبا برابری می کند با معنی باستانی وعتیق آن= کودک بالدار
البته در گویش های فارسی واژه ی�کره� وجود دارد وبرای بچه ی جانوران استفاده می شود مانند کره ی اسب یا کره ی خر .
{معنای مجازی کروبیان =فرشتگان پاک ومقرب خداوند، کودک قشنک ، نزدیک ومقرب }
این واژه در اکدی , بابلی می شود ( کروبو=karubu ) = مهربان ورئوف.
... [مشاهده متن کامل]
در عبریkerubh '
درفارسی وعربی کرّوب
ودریونانی وانگلیسی و لاتینی = cherubیا kheroubگفته شده . برداشت از واژه نامه ی جان آیتو
گویا این واژه در زبان لری وکردی و کیلکی بوده است و - هم اکنون در لری وکردی وجود دارد - واستفاده می شود به این واژه �کٌر� به معنی �پسر� گفته می شود که تقریبا برابری می کند با معنی باستانی وعتیق آن= کودک بالدار
البته در گویش های فارسی واژه ی�کره� وجود دارد وبرای بچه ی جانوران استفاده می شود مانند کره ی اسب یا کره ی خر .
{معنای مجازی کروبیان =فرشتگان پاک ومقرب خداوند، کودک قشنک ، نزدیک ومقرب }