کروات
/korovAt/
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
کروآت. کِروآت (Croat)
گروهِ قومیِ اکثریت در کروآسی. زبان این قوم عموماً با زبان صرب ها یکی انگاشته می شود و به همین سبب صربی ـ کروآتی نامیده شده است. کروآت ها، که عمدتاً مسیحیان کاتولیک رومی هستند، با امپراتوری اتریش ـ مجارستان پیوندی طولانی داشته اند. آن ها در طول جنگ جهانی دوم رابطه ای تنگاتنگ با قدرت های دول محور داشتند و فاشیست های کروآتی مسئول حملات به صرب ها بودند. در ۱۹۹۱، درپی رشد تمایلات جدایی طلبانه، تعارض ها به جنگی داخلی در یوگسلاوی منجر شد و راه را برای به رسمیت شناختن استقلال کروآسی از جانب جامعۀ اروپا (اتحادیۀ اروپای فعلی) هموار کرد.
گروهِ قومیِ اکثریت در کروآسی. زبان این قوم عموماً با زبان صرب ها یکی انگاشته می شود و به همین سبب صربی ـ کروآتی نامیده شده است. کروآت ها، که عمدتاً مسیحیان کاتولیک رومی هستند، با امپراتوری اتریش ـ مجارستان پیوندی طولانی داشته اند. آن ها در طول جنگ جهانی دوم رابطه ای تنگاتنگ با قدرت های دول محور داشتند و فاشیست های کروآتی مسئول حملات به صرب ها بودند. در ۱۹۹۱، درپی رشد تمایلات جدایی طلبانه، تعارض ها به جنگی داخلی در یوگسلاوی منجر شد و راه را برای به رسمیت شناختن استقلال کروآسی از جانب جامعۀ اروپا (اتحادیۀ اروپای فعلی) هموار کرد.
wikijoo: کروآت
مترادف ها
پاپیون، کروات
پیشنهاد کاربران
کروات ها از نژاد کوروش هخامنشی قوم پارس آریایی
کروات=کُرواشی
کروات=کُرواشی
کُِروات -
اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris )
نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است!
سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد" از آن گرفته شد:
اوستایی: هیُورُوَتات، هَوُِروَتات، هَئوروَتات
... [مشاهده متن کامل]
پهلوی: خُردات ( هُردات )
پس از آن، نام کشور "کرواسی" شد: هِروات ( Hrvat )
همه این ها به یک معنی هست:
دانای رهبری، دانای کُل، عقلِ کُل، همه کاره، همه فن حریف، همه چی دون، همه چی تموم! -
پیشکِسوَت، کهنه کار، اسطوره ( استوره ) ! -
با تجربه، کافی، کاردان، حرفه ای، ماهِر، این کاره، آزموده، زُبده، کاربَلَد، کارکُشته، دنیا دیده، آبدیده!
خوشگوار، روان آرام و خوش داشتن، نیک کردار، خوش برخورد، گُشاده رو، دوست داشتنی، خواستنی، کاریزما دار!
جان پناه، پناهگاه، نهانگاه، مخفی گاه، آبِشتگاه، کاژه!
بنیان گذار و نخستین کسی که به طور دانشگاهی ( آکادمی ) پی برد که کروات ها تبار ایرانی دارند:
استاد یوسیپ میکوچی بلومِنتال ( Josip Mikoczy - Blumenthal )
استاد بلومِنتال، رساله ی دکترای خود را درباره:
نظریه "خاستگاه ایرانی کرواسی" در سال 1797میلادی، در دانشگاه زاگرِب روسیه داد!
( ( پایان نامه واسه ارشد، رساله واسه دکتراست! ) )
در رساله خود:
باور داشت که کُروات ها یا صِرب ها از غرب ایران ( آتَرپاتِگان، آذربایِگان، آذربایِجان ) برخواستند و آن ها را از تبار ایرانیان مادی و هخامنشی ( داریوش بزرگ ) می دانست!
که به آن ها در زمان کهن: سَرمَت ها ( سارمات ها، سَلم ها ) و مردمان "اسلاو" می گفتند!
( ( پس از شورش داریوش بزرگ بیشتر آن ها به اروپا و روم پناهجو شدند و برای شناسایی از اروپاییان به گردنشان کُرِوات می بستند و در فرانسه با نام کِرِوات زبانزد گشت!
به مانند زرتشتیان؛ در یورش اعراب، که بر کمرشان کُستی یا زُنّار می بستند تا شناسایی شوند که ایرانی هستند! ) )
کائوریس، کوئیریس ( کِرِوات ) ، در زمان ایران باستان:
در اوستا دو معنی دارد:
1. کوئیریس:
زره، سِپَر، جوشَن، خِفتان ( کِپتان )
این جامه دو گونه داشت:
کوئیریس کوچک:
سربازان و پیاده نظام و مردم واستریوشان ( کشاورزان ) بر تن می کردند و جانپاس دور گردن و گریبان بود
که امروزه به آن: "پاپیون" و دستمال گردن می گویند!
کوئیریس بزرگ:
ارتِشتاران ( شاهان و وزیران، فرماندهان جنگ ) بر تن می کردند!
دستمالی پهن و آویزان برای جانپاسی از گردن تا ناف بود که از زخم شمشیر بر قلب و دل پیشگیری می کرد!
نمونه بارز آن همان دیهیم سِتانی یا حلقه قدرت اردشیر پاپکان در سنگ نوشته های فیروز آباد و نقشِ رَجَب >>> که همان گرفتن کائوریس ( کِرِوات ) هست!
که امروزه به آن: کروات ( cravate ) می گویند!
2. نام کوهی در مراغه:
کوئیریس:کوهی که به شکل رشته گردنبند یا دارای راه مارپیچ هست!
نام کوهستانی درنزدیکی جنوب شرقی شهر رَغه زرتشتی ( مراغه، ماراگا ) می باشد
امروزه: یکی از بلندترین رشته کوه های سَهَند است >>> به آن گیروِه داغی می گویند!
در زامیادیشت: دوهزار و چهل و چهارتا کوه هست که چندی از آن ها را نام می برد
بخشی از زامیاد یشت، بند 6:
"kaoirisasca" taērasca barō - srayanō baranasca frāpayasca gairish udryasca raēvasca gairish
کوه "کائوریسا"، کوه تارا، کوه بارا - سرایانو، کوه بارانا، کوه فراپایائو، کوه اودریا و کوه راوانت و همه قرار دارند
در پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) :
گریوپان ( griw pan ) :
جانپاسِ گردن و گریبان -
سنگِ محک ( زَرسَنجه ) ، وَر ( وَرِجَمکرد! )
در اندرز پوریوت کیشان، گریوپان داشتن یا نداشتن، نماد شناسایی انسان خوب از بد بود:
بند31 و 32:
bē pad ān ī xwēš hukunišnīh ān ī ahlaw pas az be - widerišnīh ān band az grīw be ōftēd, ud ān ī druwand pad ān ī ham band ō dušox nayēd
اما با عملِ نیک خویش، آن که اَهلَو ( مقدس ) [است] پس از بگذشتن ( مرگ ) ، آن بند از گردنش بیفتد و آن که درُوَند ( دروغگو ) [است] به وسیلۀ همان بند به دوزخ هدایت شود
اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris )
نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است!
سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد" از آن گرفته شد:
اوستایی: هیُورُوَتات، هَوُِروَتات، هَئوروَتات
... [مشاهده متن کامل]
پهلوی: خُردات ( هُردات )
پس از آن، نام کشور "کرواسی" شد: هِروات ( Hrvat )
همه این ها به یک معنی هست:
دانای رهبری، دانای کُل، عقلِ کُل، همه کاره، همه فن حریف، همه چی دون، همه چی تموم! -
پیشکِسوَت، کهنه کار، اسطوره ( استوره ) ! -
با تجربه، کافی، کاردان، حرفه ای، ماهِر، این کاره، آزموده، زُبده، کاربَلَد، کارکُشته، دنیا دیده، آبدیده!
خوشگوار، روان آرام و خوش داشتن، نیک کردار، خوش برخورد، گُشاده رو، دوست داشتنی، خواستنی، کاریزما دار!
جان پناه، پناهگاه، نهانگاه، مخفی گاه، آبِشتگاه، کاژه!
بنیان گذار و نخستین کسی که به طور دانشگاهی ( آکادمی ) پی برد که کروات ها تبار ایرانی دارند:
استاد یوسیپ میکوچی بلومِنتال ( Josip Mikoczy - Blumenthal )
استاد بلومِنتال، رساله ی دکترای خود را درباره:
نظریه "خاستگاه ایرانی کرواسی" در سال 1797میلادی، در دانشگاه زاگرِب روسیه داد!
( ( پایان نامه واسه ارشد، رساله واسه دکتراست! ) )
در رساله خود:
باور داشت که کُروات ها یا صِرب ها از غرب ایران ( آتَرپاتِگان، آذربایِگان، آذربایِجان ) برخواستند و آن ها را از تبار ایرانیان مادی و هخامنشی ( داریوش بزرگ ) می دانست!
که به آن ها در زمان کهن: سَرمَت ها ( سارمات ها، سَلم ها ) و مردمان "اسلاو" می گفتند!
( ( پس از شورش داریوش بزرگ بیشتر آن ها به اروپا و روم پناهجو شدند و برای شناسایی از اروپاییان به گردنشان کُرِوات می بستند و در فرانسه با نام کِرِوات زبانزد گشت!
به مانند زرتشتیان؛ در یورش اعراب، که بر کمرشان کُستی یا زُنّار می بستند تا شناسایی شوند که ایرانی هستند! ) )
کائوریس، کوئیریس ( کِرِوات ) ، در زمان ایران باستان:
در اوستا دو معنی دارد:
1. کوئیریس:
زره، سِپَر، جوشَن، خِفتان ( کِپتان )
این جامه دو گونه داشت:
کوئیریس کوچک:
سربازان و پیاده نظام و مردم واستریوشان ( کشاورزان ) بر تن می کردند و جانپاس دور گردن و گریبان بود
که امروزه به آن: "پاپیون" و دستمال گردن می گویند!
کوئیریس بزرگ:
ارتِشتاران ( شاهان و وزیران، فرماندهان جنگ ) بر تن می کردند!
دستمالی پهن و آویزان برای جانپاسی از گردن تا ناف بود که از زخم شمشیر بر قلب و دل پیشگیری می کرد!
نمونه بارز آن همان دیهیم سِتانی یا حلقه قدرت اردشیر پاپکان در سنگ نوشته های فیروز آباد و نقشِ رَجَب >>> که همان گرفتن کائوریس ( کِرِوات ) هست!
که امروزه به آن: کروات ( cravate ) می گویند!
2. نام کوهی در مراغه:
کوئیریس:کوهی که به شکل رشته گردنبند یا دارای راه مارپیچ هست!
نام کوهستانی درنزدیکی جنوب شرقی شهر رَغه زرتشتی ( مراغه، ماراگا ) می باشد
امروزه: یکی از بلندترین رشته کوه های سَهَند است >>> به آن گیروِه داغی می گویند!
در زامیادیشت: دوهزار و چهل و چهارتا کوه هست که چندی از آن ها را نام می برد
بخشی از زامیاد یشت، بند 6:
"kaoirisasca" taērasca barō - srayanō baranasca frāpayasca gairish udryasca raēvasca gairish
کوه "کائوریسا"، کوه تارا، کوه بارا - سرایانو، کوه بارانا، کوه فراپایائو، کوه اودریا و کوه راوانت و همه قرار دارند
در پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) :
گریوپان ( griw pan ) :
جانپاسِ گردن و گریبان -
سنگِ محک ( زَرسَنجه ) ، وَر ( وَرِجَمکرد! )
در اندرز پوریوت کیشان، گریوپان داشتن یا نداشتن، نماد شناسایی انسان خوب از بد بود:
بند31 و 32:
bē pad ān ī xwēš hukunišnīh ān ī ahlaw pas az be - widerišnīh ān band az grīw be ōftēd, ud ān ī druwand pad ān ī ham band ō dušox nayēd
اما با عملِ نیک خویش، آن که اَهلَو ( مقدس ) [است] پس از بگذشتن ( مرگ ) ، آن بند از گردنش بیفتد و آن که درُوَند ( دروغگو ) [است] به وسیلۀ همان بند به دوزخ هدایت شود
واژه دراز آویز زینتی بجای کروات ساخته دست مردم است برای تمسخر زبان فارسی و ربطی به فرهنگستان ندارد. همینطور واژه هایی مانند کش لقمه و رایانک مالشی.
کلمه tie
و کلمه/ cravat /krəˈv�t
هردو معنی کروات میدهند
و کلمه/ cravat /krəˈv�t
هردو معنی کروات میدهند
کِرِوات
گِراویز ، گِرِهوار ، گَلوبَند ، یَغاویز ( یَقه آویز ) ، گَلاویزه
گِراویز ، گِرِهوار ، گَلوبَند ، یَغاویز ( یَقه آویز ) ، گَلاویزه
گره گردن
دراز آویز زینتی
بندآویز - بنداویز - گره بند - پیشآویز -
گردن گره