زمین، خاک، خورشید، کره زمین، سطح زمین، دنیای فانی، سکنه زمین
مترادف ها
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
از کوه های ایران تنها کوه دماوند است که از 5000 متر یا 5 کیلومتر بیشتر است بقیه کوه های ایران زیر 5 کیلومتر هستند. قله اورست حدود 3000 متر یا سه کیلومتر بیشتر از دماوند است و باید بدانیم که بلندترین کوه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
های زمین به ده کیلومتر یا همان 10, 000متر نمی رسند اما عمیق ترین گودال که در دریاست و من به آن کوهِ برعکس می گویم از 10 کیلومتر، یک کم بیشتر است که درازگودال ماریانا نام دارد، با ژرفای ۱۱٬۰۳۴ متر که در اقیانوس آرام قرار دارد حالا در این میان، خالی از لطف نیست که بدانیم عمیق ترین جای خلیج فارس زیر صد متر و عمیق ترین جای دریای خزر حدود هزار متر بیشتر نیست. خب، برای یادسپاری آسانتر تقریبی این اعداد، بهتر است مسافتی از شهر یا روستای خودتان تا محلی دیگر که حدود ده کیلومتر می شود را در نظر بگیرید و به خودتان، اطرافیان و از همه مهمتر به فرزندان خود، مخصوصا هنگام طی کردن این مسافت بگویید تا اینجا کمی بیشتر از ارتفاع قله اورست می شود و یا این گونه بگوییم که از آنجا تا فلان محل، روستا یا شهر، حدوداً برابر است با ارتفاع قله اورست، این مقایسه ها به آنها کمک می کند که درک بهتری از اندازه های برج ها، عمق دریاها و بلندترین قله ها و گودال ها داشته باشند اما بازی با این مقایسه ها هم بسیار می تواند موثر باشد مثلاً بپرسیم اگر کوه هیمالیا که دارای قله اورست است را بتوانیم از روی زمین ببریم و آن را برعکس در گودال ماریانا بیندازیم بطوریکه سر قله اورست ته گودال را لمس کند حال با این کار، آیا ته کوه هیمالیا از دریا بیرون می زند یا خیر؟ بعد از بحث که نه، کوه از آب بیرون نخواهد آمد بهتر است بپرسیم حالا اگر کوه دماوند را هم از روی زمین ببریم و آن را در جایی از دریای آرام قرار دهیم که ته کوه دماوند با ته کوه هیمالیا که در این دریا قرار گرفته درتماس قرار گیرد ( در ضمن فشار کوه دماوند هم کوه هیمالیا را به پایین هل ندهد ) آیا قله کوه دماوند از آب دریا بالا می زند و در این باره بحث و گفتگو کنیم و گفته شود که حدود نصف کوه دماوند یا حدود سه هزار یا سه کیلومتر از آن از دریا بالاتر خواهد ماند و یا بازی دیگری که سوال کنیم اگر از پایین کوه هیمالیا تا سر قله اورست یک اتوبان آسفالته خوب کشیده شود و جاذبه زمین در آنجا هم برای ما حالتی را داشته باشد که که گویی روی زمین صاف قرار داریم حدوداً چه میزان طول می کشد تا با ماشین سواری از پایین کوه به قله کوه برسیم و اگر همین شرایط را برای گودال ماریانا در نظر بگیریم مدت تقریبی رانندگی ما در این دو حالت چه میزان خواهد بود که مثلاً برای کوه هیمالیا حدوداً هشت دقیقه و برای گودال ماریانا حدود یازده دقیقه بیشتر نخواهد شد یا در مورد محیط کره زمین می توان چنین گفت که فرض کنید فاصله پهنای کشور ایران هزار کیلومتر است حال اگر دورتادور کره زمین را فقط با نقشه ی ایران پر کنیم حدود 12 عدد کشور ایران به هم چسبیده خواهد شد و نتیجه بگیریم که حدوداً قطر کره زمین 12000 کیلومتر است حال اگر به مقایسه حدود 12 کیلومتری گودال ماریانا با 12 هزار کیلومتری قطر زمین پرداخته شود می توان به مسایل دیگری هم رسید خلاصه راه های بهتری برای درک اندازه ها وجود دارد که می تواند بسیار کمک کننده باشد.
🌏 🪐 نام سیارات منظومه شمسی به همراه تصویر. . .


تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
... [مشاهده متن کامل]
Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
... [مشاهده متن کامل]
Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی
خاک مطبق . [ ک ِ م ُ طَب ْ ب َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کره ٔ زمین . ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) : شرم در این طارم ازرق نماندآب در این خاک مطبق نماند . نظامی ( از آنندراج ) .
کرسی خاک ؛ زمین. کره زمین. کنایه از کره خاک است که زمین باشد. ( آنندراج ) :
ورنه قدرش داشتی طاق فلک
کرسی خاک از میان برداشتی.
خاقانی.
ورنه قدرش داشتی طاق فلک
کرسی خاک از میان برداشتی.
خاقانی.
گوی ساکن. [ ی ِ ک ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کره زمین است. ( برهان قاطع ) . کره زمین. ( ناظم الاطباء ) . || نقطه هایی را گویند که بر خط گذارند. ( برهان قاطع ) . نقطه. عجمه. نقطه که بر زبر یا زیر حروف نهند تشخیص حروف مشابه را چنانکه نقطه �ب � و �ج � و غیره :
... [مشاهده متن کامل]
از حرف صولجان وش ، زیرش دو گوی ساکن
آمدچو صفر مفلس ، وز صفر شد توانگر.
خاقانی.
... [مشاهده متن کامل]
از حرف صولجان وش ، زیرش دو گوی ساکن
آمدچو صفر مفلس ، وز صفر شد توانگر.
خاقانی.
گوی گردان ؛ کره زمین :
چو نیمی ز تیره شب اندر گذشت
سپهر از بر گوی گردان بگشت.
فردوسی.
چنین چند گردی در این گوی گردان
کزین گوی گردان شدت پشت چوگان.
ناصرخسرو.
بدارنده کاین آتش تیزپوی
... [مشاهده متن کامل]
دواند همی گرد این تیره گوی.
اسدی.
این کلمه ، با کلمه ای یا کلماتی دیگر ترکیب شود و معانی خاصی دهد اکنون برخی از این ترکیبات :
- تیره گوی ؛ کره زمین :
بدارنده کاین آتش تیزپوی
دواند همی گرد این تیره گوی.
اسدی.
- گوی اغبر ؛ کره زمین. کره خاکی. گوی تیره :
به دانش توانی رسید ای برادر
از این گوی اغبر به خورشید ازهر.
ناصرخسرو.
همی تا جهان است و این چرخ اخضر
بگردد همی گرد این گوی اغبر.
ناصرخسرو.
- گوی تیره ؛ کره زمین. گوی اغبر. گوی خاکی. تیره گوی. گوی مغبّر :
روی صحرا را بپوشد حلّه زربفت زرد
چون به شب زین گوی تیره روی زی صحرا کند.
ناصرخسرو.
- گوی خاکی ؛ کره زمین. کره خاک.
- گوی زمین ؛ گوی خاکی. کره زمین :
چه بد تواند کردن مهی که گوی زمین
کندش تیره از آن پس که باشد او انور.
مسعودسعد.
تا شب است و ماه نو گویی که از گوی زمین
گرد بر گردون سیمین صولجان افشانده اند.
خاقانی.
رجوع به کره زمین و ارض شود.
- گوی ساکن ؛ کره خاک. کره زمین. رجوع به همین کلمه شود.
- گوی سیه ؛ کره خاک. گوی تیره. کره زمین. گوی اغبر :
وین بلند و بیقرار و صعب دولاب کبود
گرد این گوی سیه تا کی همی خواهد دوید.
ناصرخسرو.
این گوی سیه را به میان خانه که آویخت
نه بسته طنابی نه ستونی زده زین سان.
ناصرخسرو.
- گوی فلک ؛ کره زمین. کره خاکی. گوی تیره :
خورشید کسری تاج بین ایوان نو پرداخته
یک اسبه بر گوی فلک میدان نو پرداخته.
خاقانی.
- گوی مدور ؛ گوی زمین :
این چنبر گردنده بدین گوی مدور
چون سرو سهی قد مرا کرد چو چنبر.
ناصرخسرو.
- گوی مغبّر ؛ کره زمین. کره خاک :
خفته چه خبر دارد از چرخ و کواکب
ما را ز چه رانده است بر این گوی مغبّر.
ناصرخسرو.
چو نیمی ز تیره شب اندر گذشت
سپهر از بر گوی گردان بگشت.
فردوسی.
چنین چند گردی در این گوی گردان
کزین گوی گردان شدت پشت چوگان.
ناصرخسرو.
بدارنده کاین آتش تیزپوی
... [مشاهده متن کامل]
دواند همی گرد این تیره گوی.
اسدی.
این کلمه ، با کلمه ای یا کلماتی دیگر ترکیب شود و معانی خاصی دهد اکنون برخی از این ترکیبات :
- تیره گوی ؛ کره زمین :
بدارنده کاین آتش تیزپوی
دواند همی گرد این تیره گوی.
اسدی.
- گوی اغبر ؛ کره زمین. کره خاکی. گوی تیره :
به دانش توانی رسید ای برادر
از این گوی اغبر به خورشید ازهر.
ناصرخسرو.
همی تا جهان است و این چرخ اخضر
بگردد همی گرد این گوی اغبر.
ناصرخسرو.
- گوی تیره ؛ کره زمین. گوی اغبر. گوی خاکی. تیره گوی. گوی مغبّر :
روی صحرا را بپوشد حلّه زربفت زرد
چون به شب زین گوی تیره روی زی صحرا کند.
ناصرخسرو.
- گوی خاکی ؛ کره زمین. کره خاک.
- گوی زمین ؛ گوی خاکی. کره زمین :
چه بد تواند کردن مهی که گوی زمین
کندش تیره از آن پس که باشد او انور.
مسعودسعد.
تا شب است و ماه نو گویی که از گوی زمین
گرد بر گردون سیمین صولجان افشانده اند.
خاقانی.
رجوع به کره زمین و ارض شود.
- گوی ساکن ؛ کره خاک. کره زمین. رجوع به همین کلمه شود.
- گوی سیه ؛ کره خاک. گوی تیره. کره زمین. گوی اغبر :
وین بلند و بیقرار و صعب دولاب کبود
گرد این گوی سیه تا کی همی خواهد دوید.
ناصرخسرو.
این گوی سیه را به میان خانه که آویخت
نه بسته طنابی نه ستونی زده زین سان.
ناصرخسرو.
- گوی فلک ؛ کره زمین. کره خاکی. گوی تیره :
خورشید کسری تاج بین ایوان نو پرداخته
یک اسبه بر گوی فلک میدان نو پرداخته.
خاقانی.
- گوی مدور ؛ گوی زمین :
این چنبر گردنده بدین گوی مدور
چون سرو سهی قد مرا کرد چو چنبر.
ناصرخسرو.
- گوی مغبّر ؛ کره زمین. کره خاک :
خفته چه خبر دارد از چرخ و کواکب
ما را ز چه رانده است بر این گوی مغبّر.
ناصرخسرو.
کره ی زمین : کره ی خاک .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 109 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 109 ) .
گلین گوی. [ گ ِ ] ( اِ مرکب ) زمین و کره ٔ خاک را گویند. ( برهان ) . کنایه از کره ٔخاک. ( آنندراج ) . کنایه از زمین ( غیاث ) :
چو در خاطر آمد جهانجوی را
که در چنبر آرد گلین گوی را.
نظامی.
چو در خاطر آمد جهانجوی را
که در چنبر آرد گلین گوی را.
نظامی.
کره ای که به ما مقشه زمین را نشان می دهد