کرها


مترادف کرها: اکراهاً، بااکراه، جبراً، ناچار، ناخواسته

لغت نامه دهخدا

( کرهاً ) کرهاً. [ ک َ / ک ُ هَن ْ ] ( ع ق ) به ناکام. به ناخواست. ناخواه. به زور. به ستم. جبراً. قهراً. قسراً. به زبردستی. به کراهت. به استکراه. به اکراه.مقابل طوعاً. ( یادداشت مؤلف ) : حکم شما را چه توان کرد که طوعاً او کرهاً واقع و مجری. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 456 ). وزیر این سخن بشنید طوعاً اوکرهاً بپسندید. ( گلستان سعدی ). رجوع به کره شود.

فرهنگ فارسی

باکراه با نفرت : طوعا او کرها .

جدول کلمات

صم

پیشنهاد کاربران

بپرس