کرنه
لغت نامه دهخدا
کرنه. [ ک َ ن َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است از روستاق بدخشان و در آنجا امرود و ناشپاتی بغایت خوب می شود. ( برهان ) ( آنندراج ). قریه ای از روستای بدخشان که امرود خوب در آن عمل آید. ( ناظم الاطباء ).
کرنه. [ ک ِ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) خاری است که آن را اشترخار گویند و بعضی گویند ماری است که آن را اشترخار خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). گیاه اشترخار. ( ناظم الاطباء ). گرنه. || کنه را نیز گفته اند و آن جانوری است که بر بدن خر و شتر و گاو چسبد و خون خورد. ( برهان ) ( آنندراج ). اشترخوار. شترخوار. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به اشترخوار و کنه شود.
کرنه. [ ک َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) به هندی اسم نوعی اترج است. ( فهرست مخزن الادویه ). بزبان هندی نوعی از ترنج است مدور و بسیاری از نارنج بزرگتر می شود. ( برهان ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
به هندی اسم نوعی اترج است .
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
ما در زبانِ اوستاییِ جوان واژه ای به نامِ " کَرَنَ: karana" به چمِ " شلوار، تَنپوشی با اندازه ای متوسط" داشته ایم.
در وَندیداد ( V. 8. 24 ) درباره یِ این واژه آمده است: شلواری که هر دو ران را می پوشانَد.
... [مشاهده متن کامل]
کریستین بارتولومه در زیرنوشتِ این واژه آورده است: اگر بخواهیم باریک تر سخن بگوییم، واژه یِ اوستاییِ " کَرَنَ" برابر با واژه یِ " bruoch " در زبان آلمانیِ بالای میانه ( Mittelhochdeutsch ) است.
برابرِ واژه یِ " کَرَنَ" در زبانِ پارسی میانه - پهلوی " ران پان: rānpān " بوده است که به روشنی از دو تکواژ
1 - ران
2 - پان
ساخته شده است. همین واژه یِ "ران پان" روشن می سازد که واژه یِ "تنبان/تنپان" نیز واژه ای پارسی است که از دو تکواژ
1 - تن
2 - بان/پان
ساخته شده است، این درحالیست که چنین واژه ای در زبانهای بیگانه تواناییِ فروکاهش به تکواژهایِ کوچکتر را ندارد.
" ران پان" همچنین " رانَپو:rānapō " نیز ترگوییده ( =ترجمه ) شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد:
ما به آسانی می توانیم برای جامه ای سزنده یِ هر بخش از اندام، از پسوندِ " - پان/ - بان" بهره بگیریم.
ما می توانیم از واژه یِ اوستاییِ " کَرَنَ" به ریختهایِ " کَرَن/کَرَنه" در راستایِ سره سازی در زمینه یِ پوشاک بهره بگیریم.
. . . . . . . . . . . . . . . .
پسگشت:
ستون 451 از نبیگ " فرهنگنامه زبان ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )

در وَندیداد ( V. 8. 24 ) درباره یِ این واژه آمده است: شلواری که هر دو ران را می پوشانَد.
... [مشاهده متن کامل]
کریستین بارتولومه در زیرنوشتِ این واژه آورده است: اگر بخواهیم باریک تر سخن بگوییم، واژه یِ اوستاییِ " کَرَنَ" برابر با واژه یِ " bruoch " در زبان آلمانیِ بالای میانه ( Mittelhochdeutsch ) است.
برابرِ واژه یِ " کَرَنَ" در زبانِ پارسی میانه - پهلوی " ران پان: rānpān " بوده است که به روشنی از دو تکواژ
1 - ران
2 - پان
ساخته شده است. همین واژه یِ "ران پان" روشن می سازد که واژه یِ "تنبان/تنپان" نیز واژه ای پارسی است که از دو تکواژ
1 - تن
2 - بان/پان
ساخته شده است، این درحالیست که چنین واژه ای در زبانهای بیگانه تواناییِ فروکاهش به تکواژهایِ کوچکتر را ندارد.
" ران پان" همچنین " رانَپو:rānapō " نیز ترگوییده ( =ترجمه ) شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد:
ما به آسانی می توانیم برای جامه ای سزنده یِ هر بخش از اندام، از پسوندِ " - پان/ - بان" بهره بگیریم.
ما می توانیم از واژه یِ اوستاییِ " کَرَنَ" به ریختهایِ " کَرَن/کَرَنه" در راستایِ سره سازی در زمینه یِ پوشاک بهره بگیریم.
. . . . . . . . . . . . . . . .
پسگشت:
ستون 451 از نبیگ " فرهنگنامه زبان ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )
