کرمی

/karami/

لغت نامه دهخدا

کرمی. [ ک ُ ما ] ( ع اِمص ) ارجمندی. اکرام. ( ناظم الاطباء ). کرامة. ( از اقرب الموارد ). یقال : افعل کذا و کرمی لک ؛ یعنی می کنم این کار را جهت اکرام تو. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کرمی. [ ک َ ما ] ( اِخ ) دهی است به تکریت. ( منتهی الارب ). قریه ای است روبروی تکریت در جانب مشرق و در جنب آن قریه ای دیگر که موسوم است به حصاصه یافت شود. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

ارجمندی . اکرام

گویش مازنی

/kermi/ کینه ای - کرم خورده

مترادف ها

vermicular (صفت)
مربوط به کرم، کرم مانند، کرمی

vermiform (صفت)
کرم مانند، کرمی، شبیه کرم، کرم وار

پیشنهاد کاربران

ما کرمی هستیم اینجور که از عمو پدرم شنیده شده قدیم ها چند نسل قبل تو لرستان زندگی میکردن و بعد میان به شیراز و شهرستان خرامه، درود به همه کرمی ها
ما کرمی های باصری هستیم همون پاساری یا پاسارگادی خواهشاً ما رو ب باقی طایفه ها نچسبانید. ما با کردها و لرها هم نژادیم و از یک رگ و ریشه هستیم ولی خواهشاً مارو ب ترکها وصلت ندهید. تمام
کرمی ها قم برتر و متمدن و قلب روف و انسان های شریفی هستن . اصلا ما کرمی ها یدونه هستیم
کرمی / karami /
کِرِمی؛ رنگ شیری، رنگ قهوه ای بسیار روشن، سفید مایل به زرد
Creamy
کرمی از فتحه کرم ، بخشش، بزرگی میاد ما کرمی ها کلا از مادبزرگ هستیم قوم کرمی اصالتا پاسارگادی هستن برای همین کرمی در کردها وشیرازی ها زیاده شاید نود درصد کرمی ها برای کردستان وشیراز هستن اما خودما در جغرافی
...
[مشاهده متن کامل]
روستایی درزنجان ک البته هشت کیلومتر بابیجار و شصت کیلیومتر از خود زنجان دورتریم همین قرابت به بیجار کردستان خود سند محکمی هست

excellent

بپرس