لغت نامه دهخدا
کرمو. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان محلات. جلگه ای و معتدل است و 466 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
کرمو. [ ک ِ ] ( اِخ ) دهی است از توابع فردوس [ تون ] و غالباً آن را با ده دیگری در جنب آن بنام مُصابی «مصعبی » نام می برند. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
اصطلاحات و ضرب المثل ها
کسی که کرم می ریزد.
مترادف ها
کثیف، شلخته، کرم خورده، کرمو
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کسی که کرم میریزه یا بسیار اذیت کند مثل کسی که زخم زبان بزند وازخداترسی
مثل ابنکه آدم فضولی کنه تجسس کنه آبرومردم روببره بعدبگه حق بود باید میگفتم
دختری باعموی خودش که جوان بود بیرون میرود اوازخارج تازه اومده بود ازدر خانه که خارج شدوبا جوان عموش رفت وزنی اون دورادید وتهمت زنا اونا زدو بعد به خواستگار دختر که برای تحقیق اومده بود گفت دختر دوست پسر داره باپسرا میره بیرون آبروی دختر رفت وازدواجش بهم خورد اون زن اهل جهنم است که تهمت ناحق زد وگفت حق بود باید میگفتم قضاوت ناحق تهمت ناحق اون زنی که ادعامیکرد حقیقتو گفته وسپس شهادت دروغ وای براو
... [مشاهده متن کامل]
مثل ابنکه آدم فضولی کنه تجسس کنه آبرومردم روببره بعدبگه حق بود باید میگفتم
دختری باعموی خودش که جوان بود بیرون میرود اوازخارج تازه اومده بود ازدر خانه که خارج شدوبا جوان عموش رفت وزنی اون دورادید وتهمت زنا اونا زدو بعد به خواستگار دختر که برای تحقیق اومده بود گفت دختر دوست پسر داره باپسرا میره بیرون آبروی دختر رفت وازدواجش بهم خورد اون زن اهل جهنم است که تهمت ناحق زد وگفت حق بود باید میگفتم قضاوت ناحق تهمت ناحق اون زنی که ادعامیکرد حقیقتو گفته وسپس شهادت دروغ وای براو
... [مشاهده متن کامل]
کرمو : سوراخ سوراخ شدن ( اصطلاحات ساختمان سازی و بنایی )