کرم کشتن

لغت نامه دهخدا

کرم کشتن. [ ک ِ ک ُ ت َ ]( مص مرکب ) کشتن و نابود کردن کرم. ( فرهنگ فارسی معین ). || دست بازی و ملاعبت با معشوق. ( آنندراج ). || باج گرفتن. ( آنندراج ) :
شمع امشب چه کرمها که نکشت
که ز هر دانه گل به دامان کرد.
میر اعظم ثابت ( از آنندراج ).
|| دفع شهوت کردن زنان حکه پز به چرمینه چنانکه عادت آنهاست :
چه می گویی تو ای ماه سمن بر
ترا چرمینه ای مانده ز مادر
ز... خر زیاده چارانگشت
به او یک لحظه کرمی می توان کشت.
فوقی یزدی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - کشتن و نابود کرن کرم . ۲ - دستبازی و ملاعبه با معشوق : [ شمع امشب چه شمعها که نکشت که ز هر دانه گل بدامان کرد ] . ( میر عظیم ثبات ) ۳ - دفع شهوت کردن بوسیله ای : [ چه میگویی تو ای ماه سمنبر . تر چرمینه ای مانده ز مادر ] . [ ز ... خر زیاده چار انگشت باو یک لحظه کرمی میتوان کشت ] . ( فوقی یزدی شیرین و خسرو در داستان دلجویی کردن پرستار ان شیرین را بطریق هزل )

پیشنهاد کاربران

بپرس