گفت کرم کن که پشیمان شدیم
کافر بودیم و مسلمان شدیم.
نظامی.
خدای را چه توان گفت شکر و فضل و کرم بدین کرم که دگر باره کرد بر عالم.
سعدی.
کرم کن چنان کت برآید ز دست جهانبان در خیر بر کس نبست.
سعدی ( بوستان ).
کرم کن که فردا که دیوان نهندمنازل بمقدار احسان دهند.
سعدی ( بوستان ).
منعم که نظر به حال درویش کندچندانکه طمع کند کرم بیش کند.
سعدی.
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی.
حافظ.