لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
کثیف، شلخته، کرم خورده، کرمو
پوسیده، کرم خورده
کرم خورده، خزنده، کرم مانند، کرم دار
کرم خورده، موج دار، دارای خطوط موجی
پیر، کهنه، بی ارزش، کرم خورده، فاسد شده، کهن سال، سوراخ شده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کرمو