کرفت

لغت نامه دهخدا

کرفت. [ ک ِ رِ ] ( اِ ) چرکنی و کثافت باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). چرکینی. پلیدی. نجاست. ناپاکی. ( ناظم الاطباء ). شوخگنی. شوخگینی. || ( ص ) شخصی را گویند که خود را از نجاست پاک نسازد و ملاحظه از نجاست نکند. ( برهان ) ( آنندراج ).کسی که خود را از نجاست و پلیدی و آلایش پاک نسازد واز نجاست پرهیز نکند. ( ناظم الاطباء ). چرکین. کثیف. کسی که خود را چرک دارد. ( یادداشت مؤلف ). شوخگین.

کرفت. [ ک ِ رِ ] ( اِخ ) قریه ای است پنج فرسنگی میانه شمال و مغرب شهر خفر. ( فارسنامه ناصری ).

فرهنگ فارسی

پلید، چرکین، کنفت هم میگویند
( صفت ) چرکین کثیف پلید .

فرهنگ معین

(کِ رِ ) (ص . ) پلیدی ، نجاست ، چرک .

فرهنگ عمید

پلید، چرکین.

دانشنامه عمومی

کرفت ( جهرم ) ، روستایی در مجاورت روستای آبسرداز توابع بخش خفر شهرستان جهرم در استان فارس ایران است.
این روستا در دهستان سفیدار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۱۲۱۵ نفر ( ۳۳۴ خانوار ) بوده است. از این تعداد ۶۱۳ نفر زن و ۶۰۲ نفر مرد هستند. [ ۱] [ ۲]
عکس کرفت

کرفت (دهانه). کرفت یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۸ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
عکس کرفت (دهانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

کرفت:
به نوعی ریسمان، طناب و کَنَف هم گفته می شود.
کرفت در دورانی که از کلمات با حرف اول کلمه گ زیاد استفاده نمیشد مورد مقبولیت بود، مثال گرفت را کرفت یا ماه گرفتگی را ماه کرفتگی می گفتند با گویش و لحجه در ایران باستان می گفتند
با گذر قرون، کرفت دارای معنا شد و مستقل
فروت به معنی میوه کرفت به معنی جنگ پس رو هم میشه فروت کرفت یعنی نبرد میوه ها

بپرس