کرفت
لغت نامه دهخدا
کرفت. [ ک ِ رِ ] ( اِخ ) قریه ای است پنج فرسنگی میانه شمال و مغرب شهر خفر. ( فارسنامه ناصری ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) چرکین کثیف پلید .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
کرفت ( جهرم ) ، روستایی در مجاورت روستای آبسرداز توابع بخش خفر شهرستان جهرم در استان فارس ایران است.
این روستا در دهستان سفیدار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۱۲۱۵ نفر ( ۳۳۴ خانوار ) بوده است. از این تعداد ۶۱۳ نفر زن و ۶۰۲ نفر مرد هستند. [ ۱] [ ۲]
این روستا در دهستان سفیدار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۱۲۱۵ نفر ( ۳۳۴ خانوار ) بوده است. از این تعداد ۶۱۳ نفر زن و ۶۰۲ نفر مرد هستند. [ ۱] [ ۲]
wiki: کرفت
کرفت (دهانه). کرفت یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۸ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین دهانه ۸ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
wiki: کرفت (دهانه)
پیشنهاد کاربران
کرفت:
به نوعی ریسمان، طناب و کَنَف هم گفته می شود.
کرفت در دورانی که از کلمات با حرف اول کلمه گ زیاد استفاده نمیشد مورد مقبولیت بود، مثال گرفت را کرفت یا ماه گرفتگی را ماه کرفتگی می گفتند با گویش و لحجه در ایران باستان می گفتند
با گذر قرون، کرفت دارای معنا شد و مستقل
به نوعی ریسمان، طناب و کَنَف هم گفته می شود.
کرفت در دورانی که از کلمات با حرف اول کلمه گ زیاد استفاده نمیشد مورد مقبولیت بود، مثال گرفت را کرفت یا ماه گرفتگی را ماه کرفتگی می گفتند با گویش و لحجه در ایران باستان می گفتند
با گذر قرون، کرفت دارای معنا شد و مستقل
فروت به معنی میوه کرفت به معنی جنگ پس رو هم میشه فروت کرفت یعنی نبرد میوه ها